کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشتیاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشتیاق
لغتنامه دهخدا
اشتیاق . [ اِ ] (ع مص ) آرزومند چیزی شدن . یقال : اشتاقه و اشتاق الیه . (منتهی الارب ). آرزو. آرزومندی . میل . شوق . رغبت بسیار. بویه . شیفتگی . دلبستگی به کسی : حافظ آن ساعت که این نظم پریشان می نوشت طایر فکرش به دام اشتیاق افتاده بود.حافظ (دیوان چ ...
-
واژههای مشابه
-
اشتیاق داشتن
لغتنامه دهخدا
اشتیاق داشتن . [ اِ ت َ ] (مص مرکب ) شیفته ٔدیدار کسی یا چیزی بودن . میل و رغبت بسیار داشتن .
-
جستوجو در متن
-
ویر داشتن
لغتنامه دهخدا
ویر داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) هوس داشتن . میل مفرط داشتن . اشتیاق داشتن . رجوع به ویر شود.
-
شادخواست
لغتنامه دهخدا
شادخواست . [ خوا / خا ] (اِ مرکب ) شوق و اشتیاق . (برهان قاطع).
-
اشتیاقات
لغتنامه دهخدا
اشتیاقات . [ اِ] (ع اِ) ج ِ اشتیاق . آرزومندیها. تمایلات . رغبتها.
-
خداهمتی
لغتنامه دهخدا
خداهمتی . [ خ ُ هَِم ْ م َ ] (حامص مرکب ) اشتیاق بدینداری . (از ناظم الاطباء).
-
شوق انگیز
لغتنامه دهخدا
شوق انگیز. [ ش َ / شُو اَ ] (نف مرکب ) شوق انگیزنده . آنچه در انسان تولید شوق کند. اشتیاق آور. (فرهنگ فارسی معین ). مایه ٔ اشتیاق . که شوق را سبب گردد.
-
درخش
لغتنامه دهخدا
درخش . [ دَ خ ُ ] (ص ) درخور. لایق . سزاوار. || (اِ) شوق . اشتیاق . (برهان ). رجوع به درخوش شود.
-
درخوش
لغتنامه دهخدا
درخوش . [دَ خوَش ْ / خُش ْ ] (اِ مرکب ) شوق . اشتیاق . (برهان ) (آنندراج ). خواهش . آرزو. میل . محبت . (ناظم الاطباء).
-
مشتاقانه
لغتنامه دهخدا
مشتاقانه . [ م ُ ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) بطور اشتیاق و آرزومند دیدار. (ناظم الاطباء). مشتاق وار. آزمندانه .
-
بوشا
لغتنامه دهخدا
بوشا. (اِ) اندیشه و فکر. (آنندراج ). تفکر و تخیل . || اشتیاق . || تشویش و پریشانی . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
-
خمیازه بر چیزی کشیدن
لغتنامه دهخدا
خمیازه بر چیزی کشیدن . [ خ َم ْ زَ / زِ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) در آرزو و اشتیاق چیزی بودن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
-
خوش خواهش
لغتنامه دهخدا
خوش خواهش . [ خوَش ْ / خُش ْ خوا / خا هَِ ] (ص مرکب ) تندآرزو. (ناظم الاطباء). || (اِ مرکب ) شوق . اشتیاق تمام . (از برهان قاطع).