کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشتهار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشتهار
لغتنامه دهخدا
اشتهار. [ اِ ت ِ] (ع مص ) آشکارا کردن و آشکارا شدن . یقال : اشتهره فاشتهر. (منتهی الارب ). لازم و متعدی است . گویند فلان را فضیلتی است که مردم آنرا شهرت داده اند. و هم گویند: فلان به فضل مشهور شده است . (از اقرب الموارد). در فارسی به معانی شهرت و نام...
-
واژههای مشابه
-
اشتهار داشتن
لغتنامه دهخدا
اشتهار داشتن . [ اِ ت ِ ت َ ] (مص مرکب ) نامداری داشتن . ناموری داشتن . مشهور و معروف بودن .
-
اشتهار یافتن
لغتنامه دهخدا
اشتهار یافتن . [ اِ ت ِ ت َ ] (مص مرکب ) شهرت یافتن . مشهور شدن .
-
جستوجو در متن
-
شناسان
لغتنامه دهخدا
شناسان . [ ش ِ ] (اِمص ) بیان و تفسیر و تعریف . || اشتهار. || اعلام . (ناظم الاطباء).
-
برک
لغتنامه دهخدا
برک . [ ب َ رَ ] (اِخ ) مکانی خوفناک در راه فارس که به امن آباد اشتهار دارد.
-
زنده
لغتنامه دهخدا
زنده . [ زِ دَ / دِ ] (اِخ ) نام رودخانه ای است درصفاهان که به زنده رود اشتهار دارد. (برهان ). نام رودخانه ٔ اسپاهان است و آن را به زنده رود اشتهار نموده اند. (فرهنگ جهانگیری ). رود سپاهان است . (انجمن آرا).یکی از نامهای زندرود اصفهان است . (ناظم الا...
-
دخمسینی
لغتنامه دهخدا
دخمسینی . [ دُ خ َ ] (اِخ ) ابواحمد بکربن محمدبن حمدان بن غالب به این نسبت اشتهار یافته است . (انساب سمعانی ).
-
روشناسی
لغتنامه دهخدا
روشناسی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی روشناس . معروفیت و شهرت . اشتهار. سرشناسی . رجوع به روشناس شود.
-
سو
لغتنامه دهخدا
سو. [ س ُ ] (اِخ ) نام چشمه ای است در ولایت طوس و به چشمه ٔ سبز اشتهار دارد. (برهان ) (جهانگیری ).
-
قهستان
لغتنامه دهخدا
قهستان . [ ق ُ هََ ] (اِخ ) موضعی در قم ، بدین نام اشتهار دارد. (حاشیه ٔ برهان چ معین از جغرافیای سیاسی کیهان ).
-
ناموری
لغتنامه دهخدا
ناموری . [ نام ْ وَ ] (حامص مرکب ) اشتهار. آوازه . شهرت داشتن . معروف و مشهور بودن . || نیکنامی . آبرو. عزت . (ناظم الاطباء). سرافرازی .
-
لت رود
لغتنامه دهخدا
لت رود. [ ل َ ] (اِخ ) لت نام رودخانه ای باشد از ملک دیلمان که به لت رود اشتهار دارد. (جهانگیری ) (برهان ).
-
مشهوری
لغتنامه دهخدا
مشهوری . [ م َ ] (حامص ) شهرت و اشتهار یافتن : راز چرخ فلک بدان دوری نه هم از علم یافت مشهوری .اوحدی .