کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشتراک کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشتراک کردن
لغتنامه دهخدا
اشتراک کردن . [اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) انبازی کردن . شرکت کردن .
-
واژههای مشابه
-
اشتراک داشتن
لغتنامه دهخدا
اشتراک داشتن . [ اِ ت ِ ت َ ] (مص مرکب ) انبازی داشتن . شرکت داشتن .
-
اشتراک لفظی
لغتنامه دهخدا
اشتراک لفظی . [ اِ ت ِ ک ِ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اشتراک شود.
-
اشتراک معنوی
لغتنامه دهخدا
اشتراک معنوی . [ اِ ت ِ ک ِ م َ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اشتراک شود.
-
جستوجو در متن
-
انبازی کردن
لغتنامه دهخدا
انبازی کردن .[ اَم ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شرکت کردن . (ناظم الاطباء)(فرهنگ فارسی معین ). شرکت . (شعوری ج 1 ورق 123 الف ). اشتراک . تشارک . مشارکت . مفاوضه . (یادداشت مؤلف ). || همراهی کردن . همکاری کردن : جمله گفتندش که جانبازی کنیم فهم گرد آریم و ان...
-
قیاس معالفارق
لغتنامه دهخدا
قیاس معالفارق . [ س ِ م َ عَل ْ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قیاس چیزی بر چیزی دیگر بدون علت و مناسبت و اشتراک . دو چیز را با یکدیگر سنجیدن و مقایسه کردن بدون مناسبت .
-
جا رفتن
لغتنامه دهخدا
جا رفتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، منفعل شدن از کرده یا گفته ٔ خود پس از آنکه طرف دلیلی آشکارا آورد. مجاب شدن . با سکوت اذعان به مغلوبیت خود کردن . مفحم شدن . مغلوب شدن . || در اصطلاح قمار با ورق ، ورق خود را بعلامت عدم اشتراک در این دست...
-
انباز کردن
لغتنامه دهخدا
انباز کردن . [ اَم ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شریک کردن . اشتراک . (فرهنگ فارسی معین ). || قرین کردن . همراه کردن : خرد را چو با دانش انباز کردبدل پاسخ نامه را ساز کرد. فردوسی .خرد با دل روشن انباز کردباندیشه مر نرد را ساز کرد. فردوسی .گر بسی مایه داری آخ...
-
سر دادن
لغتنامه دهخدا
سر دادن . [ س َ دَ ] (مص مرکب ) جان فدا کردن . سر را تسلیم کردن : بهر عیسی جان سپارم سر دهم صد هزاران منتش بر جان نهم . مولوی . || شروع کردن : دوباره گریه را سر داد. || رها کردن و گذاشتن . (آنندراج ). گذاشتن و رها کردن جانوران و غیره . (غیاث ). یله ک...
-
فارق
لغتنامه دهخدا
فارق . [ رِ ] (ع ص )نعت فاعلی از فَرق و فرقان . آنکه میان حق و باطل فرق گذارد. (از اقرب الموارد). جداکننده . ممیز. تأنیث آن فارقة. ج ، فارقات ، فوارق . || ماده شتری که از درد زایمان به خود پیچد. ج ، فوارق ، فُرَّق ، فُرُق . (از اقرب الموارد). || ماد...
-
تعجیز
لغتنامه دهخدا
تعجیز. [ ت َ ] (ع مص ) درنگی گردانیدن کسی را. (زوزنی ). درنگی کردن . (مجمل اللغة). بازداشتن از چیزی و بر درنگ داشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تثبیط. (اقرب الموارد). || عاجز گردانیدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از اقرب المو...
-
اضمار
لغتنامه دهخدا
اضمار. [ اِ ] (ع مص ) دردل نهان داشتن چیزی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اضمار ضمیر در نفس خود؛ نهان داشتن آن را. (از اقرب الموارد). مأخوذ از تازی در فارسی ، پنهان کردگی . (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). در دل گرفتن ...
-
تخصیص
لغتنامه دهخدا
تخصیص . [ ت َ ] (ع مص ) خاص کردن . (زوزنی ). خاص کردن . ضد تعمیم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خاص گردانیدن . (آنندراج ). تخصیص چیزی ؛ ضد تعمیم آن . (اقرب الموارد) (المنجد). تخصیص به چیزی ؛ تفضیل دادن آن . (از المنجد). یکی از رسومات دینیه است که ش...