کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشتداد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشتداد
لغتنامه دهخدا
اشتداد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سخت و قوی و استوار شدن . (منتهی الارب ). سختی در هر چیز:در عین اشتداد مرض طاعون من در شهر ماندم . (فرهنگ نظام ). سخت شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13). سخت کردن و سخت گرفتن . (آنندراج ). شدت و سختی . (...
-
جستوجو در متن
-
اشتدادات
لغتنامه دهخدا
اشتدادات . [ اِ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ اشتداد.
-
انعصاب
لغتنامه دهخدا
انعصاب . [ اِ ع ِ ] (ع مص ) سخت شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اشتداد. (از اقرب الموارد).
-
انزمام
لغتنامه دهخدا
انزمام . [ اِ زِ ] (ع مص ) بسته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). استوار شدن . اشتداد. (از اقرب الموارد).
-
سنگینی
لغتنامه دهخدا
سنگینی . [ س َ ] (حامص مرکب ) ثقل . گرانی . وزن و گرانی . ثقالت . ضد سبکی . || آهستگی . وقار. || جمود. || صلابت . || کابوس . || اشتداد. || ناخوشی . || ناپسندی . (ناظم الاطباء).
-
تأکد
لغتنامه دهخدا
تأکد. [ ت َ ءَک ْ ک ُ ] (ع مص ) (از «وک د») استوار شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از منتهی الارب ) (از (قطر المحیط) (دهار) (زوزنی ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). اشتداد. استحکام . توثق . تؤکد. (از اقرب الموارد).
-
مشتد
لغتنامه دهخدا
مشتد. [ م ُ ت َدد ] (ع ص ) سخت قوی و استوار. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). سخت قوی و توانا و زورآور. (ناظم الاطباء). سخت شده . استوارکرده . قوی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به اشتداد شود.
-
شدة
لغتنامه دهخدا
شدة. [ ش ِدْ دَ ] (ع اِمص ) سختی . اسم است اشتداد را. (منتهی الارب ). اسم از اشتداد، نقیض لین . (از اقرب الموارد). خلاف رخاء. (از اقرب الموارد). این کلمه در املای فارسی با تای کشیده تحریر شود یعنی شدت . || مکاره دهر. (از اقرب الموارد). سختی روزگار. ا...
-
شهوت کلبی
لغتنامه دهخدا
شهوت کلبی . [ ش َهَْ وَ ت ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شهوة کلبیة. جوع الکلب . (یادداشت مؤلف ). علتی است که هرچند خورد اشتداد اشتهای طعام و حرص بر مأکولات هم چنان باشد، و این مرض را جوع الکلب نیز گویند. (غیاث ). علتی باشد که مردم طعام بی اندازه ...
-
شهوت کلبیه
لغتنامه دهخدا
شهوت کلبیه . [ ش َهَْ وَ ت ِ ک َ بی ی َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شهوة کلبیة. شهوت کلبی . جوع الکلب . جوع کلبی . اشتداد شهوت خوردن . حرص در مأکول . (یادداشت مؤلف ). رجوع به جوع کلبی و کلبیه شود.
-
اصمئلال
لغتنامه دهخدا
اصمئلال . [ اِ م ِءْ ] (ع مص ) سخت گردیدن . (منتهی الارب ). اشتداد. (از اقرب الموارد). || اصمئلال گیاه ؛در هم پیچیدن آن . (از اقرب الموارد). انبوه شدن گیاه و در هم پیچیدن آن . (از منتهی الارب ). || اصمئلال خبز؛ خشک و سخت گردیدن نان . (منتهی الارب ).
-
گران بودن
لغتنامه دهخدا
گران بودن . [ گ ِدَ ] (مص مرکب ) آبستن بودن . حامل بودن : گران بود و اندر شکم بچه داشت همی از گرانی بسختی گذاشت . فردوسی . || گران بودن بیمار کنایه از مشرف بودن بیماربر مرگ . (آنندراج ). کنایه از اشتداد بیماری که بیم مرگ در آن باشد. (مجموعه ٔ مترادفا...
-
علب
لغتنامه دهخدا
علب . [ ع َ ] (ع مص ) نشان کردن . || خراشیدن . || اثر گذاشتن . || بریدن . || استوار بستن قبضه ٔ شمشیر و از قبیل آن ، بر گردن شتر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سخت و رست شدن . (اقرب الموارد). عَلَب . (منتهی الارب ). || خشک شدن . || بوی گوشت و ...
-
بیغ
لغتنامه دهخدا
بیغ. [ ب َ ] (ع مص ) غلبه کردن خون و بجوش آمدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جوشش خون و پیدا گشتن آن در رگها. (از لسان العرب ). شوریدن خون . (تاج المصادر بیهقی ). فشار خون . غلبه ٔ دم . اشتداد دم . (یادداشت مؤلف ). نمایان شدن سرخی خون در بدن خ...