کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشبونی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشبونی
لغتنامه دهخدا
اشبونی . [ اِ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم بن هارون شود.
-
اشبونی
لغتنامه دهخدا
اشبونی . [ اِ ] (اِخ ) هارون بن موسی . وی از شیوخ اطباء و از اخیار آنان و مؤتمن ومشهور به اعمال جراحی بود و ناصر و مستنصر (خلیفه ) را در صناعت طب خدمت کرد. (عیون الانباء ج 2 ص 46).
-
واژههای مشابه
-
ابواسحاق اشبونی
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق اشبونی . [ اَ اِ ق ِ اِ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم بن هارون شود.
-
جستوجو در متن
-
ابراهیم بن هارون
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن هارون . [ اِ م ِ ن ِ ] (اِخ ) ابواسحاق اشبونی . محدث . مولد او اشبونه پایتخت پرتقال . در نقل حدیث موثق بوده و بزاهد اشبونی نیز معروف است . وفات او به سال 360 هَ .ق . بوده است .