کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشاره شده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اشاره ٔ قلبی
لغتنامه دهخدا
اشاره ٔ قلبی . [ اِ رَ / رِ ی ِ ق َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از الهام است . || کنایه از اشاره ٔ غیبی . (انجمن آرای ناصری ).
-
اشاره فهم
لغتنامه دهخدا
اشاره فهم . [ اِ رَ / رِ ف َ ] (نف مرکب ) کنایه از زیرک است . ایمافهم . (انجمن آرای ناصری ).
-
الم و اشاره
لغتنامه دهخدا
الم و اشاره . [ اِ م ُ اِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) بمعنی ایماء و اشاره : با الم و اشاره به او فهمانید. با الم و اشاره به یکدیگر حالی کردند. (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
مسفور
لغتنامه دهخدا
مسفور. [ م َ ] (ع ص ) نبشته . (آنندراج ). بیان شده و اشاره شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به سفور شود.
-
چنیها
لغتنامه دهخدا
چنیها. [ ]( ) در فهرست ولف این کلمه بهمین بصورت با علامت تردید ضبط شده است و مخفف چینیها دانسته شده اما بیتی که در آن فهرست اشاره شده است در شاهنامه ٔ چ بروخیم یافت نشد تا از روی آن بصورت اصلی کلمه پی برده شود.
-
زین
لغتنامه دهخدا
زین . [ ] (اِ) این کلمه در تحفه ٔ حکیم مؤمن آمده و کتان معنی شده و در کتب دیگر دیده نشد و در کتان هم بدان اشاره ای نرفته است .
-
ادافهم
لغتنامه دهخدا
ادافهم . [ اَ ف َ ] (نف مرکب ) دریابنده ٔ رمز و علامت و اشاره . آنکه رمز و اشاره دریابد : هرچه در خاطر عاشق گذرد میدانی خوش ادایاب و ادافهم و ادادان شده ای .صائب .
-
مومی الیها
لغتنامه دهخدا
مومی الیها. [ ما اِ ل َ ] (ع ص مرکب ) مؤنث مومی الیه . زن اشاره کرده شده به سوی او. مشارالیها. (یادداشت مؤلف ). رجوع به مومی الیه شود.
-
مومی الیهم
لغتنامه دهخدا
مومی الیهم . [ ما اِ ل َ هَِ ] (ع ص مرکب ) ج ِ مومی الیه . مردان اشاره شده بدانان . مشارالیهم . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به مومی الیه شود.
-
بندبه
لغتنامه دهخدا
بندبه . [ ب َ دَ ب َ ] (اِخ ) نام گاوی است که در کلیله بدان اشاره شده است : با وی [برادر بزرگترم ] دو گاو بود یکی را شتربه نام و دیگری را بندبه . (کلیله و دمنه ).
-
نامه ٔ چهارم
لغتنامه دهخدا
نامه ٔ چهارم . [ م َ / م ِ ی ِ چ َ رُ ] (اِخ ) اشاره به فرقان است که قرآن باشد چه بعد از زبور و توراة و انجیل نازل شده است . (برهان قاطع) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
عهد ذکری
لغتنامه دهخدا
عهد ذکری . [ ع َ دِ ذِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) این اصطلاح در دستور زبان عرب به «ال » داده شده است هرگاه مصحوب آن ذکری باشد، مانند: «کما أرسلنا اًلی فرعون رسولاً. فعصی فرعون الرسول » ، که «ال » در رسول دوم اشاره به رسول اول است که پیش از آن ذکر شده...
-
بالها
لغتنامه دهخدا
بالها. (اِ) بطور مجاز از برای باد و شعاع آفتاب و اشاره به محافظت حضرت اقدس الهی میباشد، و گاهی اشاره به انتشار عساکر هجوم آور دشمن میباشد، توجه و حفظ با ملاطفت خدای تعالی که درباره ٔ قوم خود دارد به توجهی که عقاب نسبت به جوجه های خود دارد تشبیه شده ا...
-
امیر
لغتنامه دهخدا
امیر. [ اَ ] (اِخ )در کتاب مقدس بدو تن بدین نام اشاره شده : 1 - امیر (متکلم )، یکی از افراد خانواده ٔ کهانت . 2 - مردی که از تل نمک و تل حرشا برآمد. (از قاموس کتاب مقدس ).