کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسیلم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسیلم
لغتنامه دهخدا
اسیلم . [ اُ س َ ل ِ ] (ع اِ) یکی از عروق سته ٔ دست : «و امّا عروق الیدین فستة: القیفال و الاکحل و الباسلیق و حبل الذراع الوحشی و الاسیلم و الابطی .» (معالم القربة ص 162 و 104).
-
جستوجو در متن
-
اکحل
لغتنامه دهخدا
اکحل . [ اَ ح َ ] (ع ص ) مرد سرمه گون چشم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سیاه پلک چشم از خلقت . (تاج المصادر بیهقی ) (از المصادر زوزنی ) (از مهذب الاسماء). سیاه چشم ، و تأنیث آن کحلاء باشد. مرد سیاه مژگان که گویی سرمه کرده است . (یادداشت مؤلف ). ...
-
رگ
لغتنامه دهخدا
رگ . [ رَ ] (اِ) عِرق . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مجرای لوله مانندی که متفرق می سازد مواد مایعه را در بدن حیوان یا در اجزای مختلفه ٔ نبات . (ناظم الاطباء). لوله های سخت تر از گوشت بدن جاندار که حامل خون است . (فرهنگ نظام ). عروق [ رگها ] عبارت از مج...