کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسیل
لغتنامه دهخدا
اسیل . [ اَ ] (ع ص ) نرم و هموار و برابر. (منتهی الارب ) || رخساره ٔ دراز و کشیده . (منتهی الارب ) نرم و کشیده (چهره ). (اقرب الموارد) : غزل ز بهر غزالی غزاله رخ گویم که کرد خسته دلم رااسیر خدّ اسیل .امیرمعزی ( دیوان ص 452).
-
واژههای همآوا
-
عسیل
لغتنامه دهخدا
عسیل . [ ع َ] (ع ص ، اِ) مرد سخت زننده ٔ سبک دست . (منتهی الارب ). عَسِل . و رجوع به عَسِل شود. || جاروب عطار. (منتهی الارب ). جاروب عطار که آنچه با صلایه مشک سایند بدان واهم آورند. (السامی فی الاسامی ). مکنسه ٔ عطار که عطر را بدان جمع آورند. (از اقر...
-
عسیل
لغتنامه دهخدا
عسیل . [ ع ُ س َ ] (اِخ ) ابن عقبةبن صمعةبن عاصم بن مالک بن قیس بن مالک سامی . از اجداد جاهلی است و بطنی از سامةبن لؤی را بنام عسیلی تشکیل می دهد. (از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به عسیلی شود.
-
عثیل
لغتنامه دهخدا
عثیل . [ ع ِث ْ ی َ ] (ع اِ) کفتار نر. || (ص ) آنکه روغن نمالد و آرایش نکند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
اثیل
لغتنامه دهخدا
اثیل . [ اَ ] (اِخ ) محلی است در بلاد هذیل در تهامه . (معجم البلدان ).
-
اثیل
لغتنامه دهخدا
اثیل . [ اَ ] (ع ص ) محکم . (مهذب الاسماء). محکم بُن . (منتهی الارب ). استوار. || قدیم . کهن : مجدٌ اثیل . || اصیل . آنکه و آنچه اصل بزرگ دارد. شریف .
-
اثیل
لغتنامه دهخدا
اثیل . [ اَ ی َ ] (ع ص ) بعیر اثیل ؛ شتر بزرگ نَره . ج ، ثیل .
-
اثیل
لغتنامه دهخدا
اثیل . [ اُ ث َ ] (اِخ ) موضعی است قرب مدینه و در آنجا چشمه ای است آل جعفربن ابیطالب را، و آن میان بدر و صفراء واقع است و ذواثیل نیز گفته میشود. || نیز موضعی است که اکثر ازآن ِبنی ضمرة از قبیله ٔ کنانه میباشد. (معجم البلدان ).
-
اثیل
لغتنامه دهخدا
اثیل . [ اُ ث َ ] (ع اِ مصغر) تصغیر اَثل .
-
اثیل
لغتنامه دهخدا
اثیل . [ اُ ث َی ْ ی ِ ] (اِخ ) موضعی است از وادی شراج ریمه و اکثر آن از بنی ضمرة است . (معجم البلدان ).
-
اصیل
لغتنامه دهخدا
اصیل . [ اَ ] (اِخ ) برادرزاده ٔ اتابک شیرگیر بود که در روزگار سلطان محمد با فدائیان الموت نبرد میکرد.خواجه رشیدالدین آرد: و در دهم ربیعالاول سنه ٔ عشرین و خمسمائه (520 هَ . ق .) میمون دژ بفرمود ساختن و زجرود و دهخدا و عبدالملک فشندی به کوتوالی آنجا ...
-
اصیل
لغتنامه دهخدا
اصیل . [ اَ ] (اِخ ) شهریست در اندلس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سعدبن خیر گوید شاید از اعمال طلیطله باشد. (از معجم البلدان ) (مراصد). رجوع به اصیلة شود.
-
اصیل
لغتنامه دهخدا
اصیل . [ اَ ] (اِخ ) نظام الدین اصیل یا اصیل الدین . مقتدا و شیخ الاسلام عراق بود و هنگامی که شاه سلطان اصفهان را محاصره کرد و لشکر وی در شهر ریختند و دروازه ها فروگرفتند، شیخ ابواسحاق از اضطرار به خانه ٔ اصیل التجا برد و در آنجا مختفی گشت . رجوع به ...
-
اصیل
لغتنامه دهخدا
اصیل . [ اَ ] (ع ص ) صاحب اصل بمعنی صاحب نسب ، ای کسی که آبا و اجداد او شریف و نجیب باشند. (غیاث ). آنکه دارای اصل است . (از اقرب الموارد) (آنندراج ). خداوند اصل و حسب و نسب و بزرگ . (مقدمه ٔ لغت میرسیدشریف جرجانی ص 3). صاحب اصل . صاحب نسب . (منتهی ا...