کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسکنجبین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسکنجبین
لغتنامه دهخدا
اسکنجبین . [ اِ ک َ ج َ ] (معرب ، اِ مرکب ) سرکنگبین نیز گویند، و آن آنست که سرکه و شهد و روغن کنجد یکجا کرده می خورند. (مؤیدالفضلاء) . در ایران روغن کنجد در سکنجبین معمول نیست ، شاید در هند مرسوم بوده است . رجوع به سکنجبین شود.
-
جستوجو در متن
-
سکنگبین
لغتنامه دهخدا
سکنگبین . [ س ِ ک َ گ َ ](اِ مرکب ) (از: سک ، سرکه + انگبین ). رجوع کنید به سرکنگبین ، سکنجبین ، اسکنجبین . (مؤید الفضلاء). سرکه انگبین . (مؤید الفضلاء) (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سکنجبین ، و آن مرکبی است که از سرکه و عسل پزند بجهت دفع صفرا و...
-
رطب
لغتنامه دهخدا
رطب . [ رُ طَ ] (ع اِ) خرمای نو. (لغت فرس اسدی ) (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52). خرمای تر، رُطَبَة یکی ، و ج ، اَرطاب و این در فارسی با لفظ چیدن مستعمل است .(آنندراج ). خرمایی که تازه و تر باشد و هنوز خشک نشده باشد. (غیاث اللغات ).خرم...