کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسکناس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسکناس
لغتنامه دهخدا
اسکناس . [ اِ ک ِ ] (روسی ، اِ) (کلمه ٔ روسی شده از آسین یای ِ فرانسه ) چاو. شهروا. شهرروا و اهل الصین لایبتاعون بدینار و لا درهم و جمیع ما یتحصل ببلادهم من ذلک یسبکونه قطعاً کما ذکرناه و انما بیعهم و شراؤهم بقطع کاغذ کل قطعة منها بقدر الکف مطبوعة ب...
-
جستوجو در متن
-
نوت
لغتنامه دهخدا
نوت . (اِ) در تداول ، اسکناس . پول کاغذی . رجوع به اسکناس شود.
-
اسکن
لغتنامه دهخدا
اسکن . [ اِ ک ِ ] (اِ) در تداول مَشتی ها، اسکناس .
-
چرونس
لغتنامه دهخدا
چرونس . [ چ ِرْ وُ ] (روسی ، اِ) پول کاغذی . اسکناس .
-
چاو
لغتنامه دهخدا
چاو. (چینی ، اِ) نوعی اسکناس . اسکناس گونه ای از چرم که نخستین بار در کشور چین معمول گردید. شهروا. پول کاغذی . لغتی است ختایی و آن کاغذ پاره ای بود مربع و طولانی که یکی از پادشاهان چنگیزی نام خود را بر آن نقش کرده بود و رایج گردانیده ، چون مردم آذربا...
-
گیخاتو
لغتنامه دهخدا
گیخاتو. (اِخ ) (امیر...) از ایلخان مغولی ایران است که چون با بحران مالی و اقتصادی مواجه گردید به دستور وزیر خودعزالدین مظفر و به تقلید از چینیها، پول کاغذی به نام چاو (نظیر اسکناس فعلی ) منتشر ساخت ولی مردم که به دستگاه حکومت مغول اعتمادی نداشتند از ...
-
بیستی
لغتنامه دهخدا
بیستی . (ص نسبی ، اِ) یک قسم پول سیاهی که سابقاً در ایران رایج بود و اکنون غیرمعمول است . (ناظم الاطباء). سکه ای است معروف به مقدار بیست درم . (آنندراج ). مسکوک خشن مسینه و بزرگ و آن خمس صد دیناری یعنی بیست دینار و در دوره ٔ فتحعلیشاه و محمدشاه و اوا...
-
بالشت
لغتنامه دهخدا
بالشت . [ ل ِ ] (اِ) نوعی پول در تداول مردم چین . اسکناس . پول چاو. ابن بطوطه گوید: خرید و فروش مردم چین نه بدینار و نه درهم است بلکه آنان بقطعاتی از کاغذ خرید و فروش می کنند که هر قطعه ٔ آن به اندازه ٔ کف دست چاپ شده است وهر بیست و پنج قطعه از آن بل...
-
بانک
لغتنامه دهخدا
بانک . (فرانسوی ، اِ) (از ایتالیایی بانکا بمعنی میزی که روی آن چیزهائی فروشند). سازمان و دستگاهی که محل ذخیره ٔپول مردم است و بدان داد و ستد کنند یا داد و ستد آنجا انجام گیرد. بنگاه صرافی و معاملات مهم نقدی . سازمانی که عملیات آن بطور کلی عبارت است ا...
-
کساد
لغتنامه دهخدا
کساد. [ ک َ ] (ع اِمص ) ناروائی متاع و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ناروائی متاع و بی رواجی اشیاء و عدم خریداری آن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). ناروا شدن متاع و کالاباشد. (برهان ). فارسیان کساد را به معنی کاسد هم استعمال نمایند و این مجاز ا...
-
سازنده
لغتنامه دهخدا
سازنده . [ زَ دَ / دِ ] (نف ) صانع. عامل . درست کننده . بعمل آورنده . ترکیب کننده : اگر سازنده ایشانند مر ترکیب انسان راچرا هر چار را با هم عدوی کینه ور دارد. ناصرخسرو. || بانی . بنّا. برآرنده . عمارت کننده . بناکننده . پی افکننده : حاکم روز قضای تو ...
-
جبرئیل
لغتنامه دهخدا
جبرئیل . [ ج َ رَ ] (اِخ ) نام فرشته ٔ وحی . (از منتهی الارب ). نام فرشته مقرب . (مهذب الاسماء). فرشته ای است که پیک حضرت است . (ترجمان علامه جرجانی ). پیر چهل ساله . جوهر اول . هیولائی اول . سبز کبوتر. طوطی سدره نشین . طاوس عرش . عاشرنه تخته عاج . ر...
-
کاخ گلستان
لغتنامه دهخدا
کاخ گلستان . [ خ ِ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) (موزه ٔ...) از ابنیه ٔ دوره ٔ ناصری . چهل سال پیش ، در اواسط سلطنت ناصرالدین شاه قاجار اصلاً کوچکترین اثر ازعمارات مفصل و زیبائی که امروز به نام کاخ گلستان معروف است وجود نداشت . بجای بنای مجلل کاخ کنونی ، باغ بزرگ...
-
دانمارک
لغتنامه دهخدا
دانمارک . (اِخ ) نام کشوری بشمال اروپا. و آن کشوری است پادشاهی و شامل قسمتی از شبه جزیره ٔ ژوتلند (ژیللند) است و تعدادی از جزایر که دریای شمال را از بحر بالتیک مجزا میسازد. سوای جزیره ٔ برن هلم کشور مذکور بین 54 درجه و 33 دقیقه و 57 درجه و 45 دقیقه ع...