کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسکداری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسکداری
لغتنامه دهخدا
اسکداری . [ ] (اِخ ) ابومحمد عبداﷲبن شیخ حسن کانقری . وی در مائه ٔ سیزدهم هجری میزیست . او راست : حاشیه بر حاشیه ٔ خیالی بر شرح سعد بر عقاید نسفیه (توحید)، و در بولاق بسال 1254 هَ . ق . بطبع رسیده است . (معجم المطبوعات ).
-
اسکداری
لغتنامه دهخدا
اسکداری . [ اِ ک ُ ] (اِخ ) محمد امین . او راست : حاشیه بر شرح العصام ملا جامی بر کافیه ٔ ابن حاجب (در نحو)، این کتاب در آستانه بطبع رسیده است . و نیز شرح علی جملة فی المبادی العامة (منطق ) که در آستانه بسال 1271 هَ . ق . بطبع رسیده . (معجم المطبوعات...
-
جستوجو در متن
-
حسین لبیب
لغتنامه دهخدا
حسین لبیب . [ ح ُ س َ ل َ ] (اِخ ) ابن محمد اسکداری رومی متخلص به لبیب قاضی اناطول و درگذشته ٔ 1181 هَ . ق . است و دیوان شعر دارد. (هدیة العارفین ج 1 ص 327).
-
ازکوداری
لغتنامه دهخدا
ازکوداری . [ اَ ] (اِ مرکب ) (از کجا داری ) ریشه ٔ کلمه ٔ اسکداری . الأسکدار لفظة فارسیة و تفسیره ((از کو داری ))؛ ای من این تمسک و هو مدرج یکتب فیه عدد الخرائط و الکتب الواردة و النافذة و اسامی اربابها. (مفاتیح خوارزمی ص 41).
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) اسکداری مکنی به ابوالیمن و ملقب به نورالدین . یکی از مشایخ نقشبندی از فرقه ٔ صوفیه . وی در علوم فقه و حدیث و دیگر دانشهای عصریدی طولی داشت و صحیح مسلم را اختصار کرد و آثار دیگری نیز دارد. مولد وی اسکدار در 1119 هَ . ق . و وفات...
-
دیوانبان
لغتنامه دهخدا
دیوانبان . [ دی وام ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) متصدی دیوان . محافظ دستگاه دیوانی . ضباط.(یادداشت مؤلف ) : رسم آن بود که چون نامه ها رسیدی رقعتی نبشتی و بونصر دیوانبان را دادی تا بخادم رساند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 349). من خواندم ومهر کردم و به دیوانبان س...
-
بر در
لغتنامه دهخدا
بر در. [ ب َ دَ ] (حرف اضافه + اسم ) بالای در. زبر در. || بسوی در. (ناظم الاطباء).- بر در آمدن ؛ سوی در آمدن . (ناظم الاطباء).- بر در جلال زدن ؛ کنایه از خشمناک شدن . (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ) : بر در جلال زدند و ریشش گرفته کشیدند. (نعمت خان ...
-
اسکدار
لغتنامه دهخدا
اسکدار. [ اَ ک ُ / اِ ک ُ / اُ ک َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) اسکذار. اسگدار. اسگذار. اسب گدار. اسب گذار. اسپ گذارنده . خوارزمی گوید: اصل آن «از کو داری » است یعنی از کجا گرفته ؟ و آن مدرجی است که در آن عددخرائط و کتب وارده و نافذه و نامهای صاحبان آن نوش...
-
درنوشتن
لغتنامه دهخدا
درنوشتن . [ دَ ن َ وَ ت َ ] (مص مرکب ) درپیچیدن . (آنندراج ). درنوردیدن . پیچیدن . تا کردن . به درون پیچ دادن . (ناظم الاطباء). طی . در هم پیچیدن . طی کردن . لوله کردن . تثریب . لف . (یادداشت مرحوم دهخدا). لفت . (منتهی الارب ). لفتة: درنوشتن لب چیزی ...
-
مهم
لغتنامه دهخدا
مهم . [ م ُ هَِم م ] (ع ص ) نعت فاعلی از اهمام . بی آرام کننده و اندوهگین گرداننده . (از منتهی الارب ). غم انگیز. در غم و اندوه اندازنده . نگران کننده و محزون سازنده . (از اقرب الموارد) || در میان اندازنده . (غیاث ). || (اِ) کار سخت . (منتهی الارب )....
-
حاتمی
لغتنامه دهخدا
حاتمی . [ ت ِ ] همدانی (ابوالفتح ....) او در دوره ٔ محمودی صاحب برید تخارستان بود و در دیوان زیردست بونصر مشکان بکار دبیری میورزیده است وچنانکه از تاریخ بیهقی بر می آید اخبار دیوان را به امیر مسعود او میرسانده است و در زمان سلطان مسعود از کار دیوان ب...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالصمد الشیرازی ، مکنی به ابونصر. در تاریخ بیهقی نام وی در چند جا با لقب خواجه و خواجه ٔ بزرگ و خواجه عمید آمده است . وی از بزرگان و محتشمان دوره ٔ غزنوی است و شعرای بزرگ این دوران او را مدیح گفته اند و از آن جمله...