کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسپی چشمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسپی چشمه
لغتنامه دهخدا
اسپی چشمه . [ اِ چ َ م َ ] (اِخ ) ازنواحی سوادکوه مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 116 بخش انگلیسی بنقل از مِلگونُف ).
-
واژههای مشابه
-
اسپی آو
لغتنامه دهخدا
اسپی آو. [ اِ ] (اِخ ) سفیدآب مازندران . رجوع به سفیدآب و سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 157 بخش انگلیسی شود.
-
اسپی انجیل
لغتنامه دهخدا
اسپی انجیل . [ اِ اَ ] (اِخ ) موضعی قرب ترک اسطلخ و بلنگان اسطلخ ، که بمناسبت وجود درخت انجیری (در چمن چنگور) که مورداحترام اهالی است بدین نام خوانده شده است . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 61 بخش انگلیسی ).
-
اسپی تاسس
لغتنامه دهخدا
اسپی تاسس . [ اِ تا س ِ ] (اِخ ) پسر اِسپی تاماس . وی طبق وصیت کوروش کبیر به حکومت مردم دِربیک منصوب شد. (ایران باستان ص 454).
-
اسپی تاماس
لغتنامه دهخدا
اسپی تاماس . [ اِ ] (اِخ ) پدر اسپی تاسس . رجوع به اسپی تاسس شود.
-
اسپی تامن
لغتنامه دهخدا
اسپی تامن . [ اِ م ِ ] (اِخ ) سردار ایرانی که سِلُکوس دختر وی را بزنی کرد و بنام این سلسله ٔ سلوکیان بعدها سلسله ٔ مقدونی و ایرانی بشمار رفت ، چه اعقاب سلکوس از طرف پدر مقدونی و از جانب مادر ایرانی بودند. (ایران باستان ص 2006).
-
اسپی دز
لغتنامه دهخدا
اسپی دز. [ اِ دِ ] (اِخ ) طبق روایات محلی ، نام آق قلعه ٔ استراباد بزمان قابوس و ترکمانان اسپی دز را آق قلعه ترجمه کرده اند. (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 86 بخش انگلیسی ).
-
اسپی روز
لغتنامه دهخدا
اسپی روز. [ اِ ] (اِخ ) اسپه روز. اسپی ریز. رجوع به اسپه روز شود.
-
اسپی ریز
لغتنامه دهخدا
اسپی ریز. [ اِ ] (اِخ ) رجوع به اسپه روز شود.
-
اسپی کلاجی
لغتنامه دهخدا
اسپی کلاجی . [ اِ ک َ ] (اِخ ) یکی از قصبه های حوالی بارفروش و مشهدسر و فرح آباد. (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 119 بخش انگلیسی ).
-
اسپی کوه
لغتنامه دهخدا
اسپی کوه . [ اِ ] (اِخ ) یکی از نواحی دودانگه ٔ هزارجریب . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو صص 124 - 125 بخش انگلیسی ).
-
اسپی گرکلا
لغتنامه دهخدا
اسپی گرکلا. [ اِ گ َ ک َ ] (اِخ ) یکی از نواحی ساسی کلای بارفروش . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 117 بخش انگلیسی ).
-
اسپی واشی
لغتنامه دهخدا
اسپی واشی . [ اِ ] (اِخ ) یکی از نواحی ساری . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 122 بخش انگلیسی ).