کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسپندیار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسپندیار
لغتنامه دهخدا
اسپندیار. [ اِ پ َ ] (اِخ ) پسر گشتاسب و او روئین تن بود. (از برهان ). رجوع به اسفندیار شود.
-
جستوجو در متن
-
سپندیات
لغتنامه دهخدا
سپندیات . [ س ِ پ َ ](اِخ ) رجوع به اسپندیار، سپندیار و اسفندیار شود.
-
اسپندار
لغتنامه دهخدا
اسپندار. [ اِ پ َ ] (اِخ ) (مخفف اسپندیار) نام پسر گشتاسب . (برهان ).
-
سپنت دات
لغتنامه دهخدا
سپنت دات . [ س ِ پ َ ت ُ دا ] (اِخ ) مغی که نامش اسفندیار بود. رجوع به اسپندیاد و اسپندیار و اسفندیار و ایران باستان ص 530، 531، 482، 483، 535، 534 شود.
-
وستاد
لغتنامه دهخدا
وستاد. [ وَ ] (ص ، ق ) بسیار. (فرهنگ فارسی معین ).توضیح اینکه این کلمه در فرهنگها به صورت «وستاد» و «وستاذ» و «وسناد» آمده . در لغت فرس اسدی چ اقبال ص 106 آمده : وسناد بسیار باشد. رودکی گوید : امروز به اقبال تو ای میر خراسان هم نعمت و هم روی نکو دارم...
-
سپندیار
لغتنامه دهخدا
سپندیار. [ س ِ پ َ ] (اِخ ) نام اسفندیار پسر گشتاسب و پدر بهمن است که در اسپندارمذماه متولد شده حکایت کشته شدن او بدست رستم دستان منظوم است و جسد او را از سیستان به بلخ بامی که تختگاه گشتاسب بود آوردند و به اصرار مادرش دفن نمودند و عمارت عالی و بر سر...
-
خره ٔ اردشیر
لغتنامه دهخدا
خره ٔ اردشیر. [ خ ُ رِ / خ ُرْ رِ ی ِ اَ دِ ] (اِخ ) یک حصه از پنج حصه ٔ فارس است . (از برهان قاطع). در حاشیه ٔ برهان قاطع آمده است : خره ٔ اردشیر، این کوره ٔ اردشیر خوره منسوب است به اردشیربن بابک و مبداء بعمارت فیروزآباد کرده ست .(فارسنامه ٔ ابن ال...
-
جاماسب
لغتنامه دهخدا
جاماسب . (اِخ ) جزو دوم این کلمه همان اسب است ولی جزو اول آن معلوم نیست ، و ربطی به «جام » = یام که مغولی است ندارد. (برهان قاطع چ معین ج 4 پایان کتاب ص بیست و دوم ). و در سنت زرتشتیان جاماسب از خاندان هوگوه در اوستا و برادر فرشوشتر بود و هر دو وزیر ...
-
گلپایگان
لغتنامه دهخدا
گلپایگان . [ گ ُ ی ِ ] (اِخ ) یکی از شهرستانهای استان ششم خوزستان خلاصه ٔ مشخصات آن بشرح زیر است : حدود: از شمال به شهرستان اراک ، از جنوب به شهرستان اصفهان و فریدن ، از خاور به بخش میمه شهرستان کاشان و از باختر به بخش الیگودرز از شهرستان بروجرد. هوا...
-
اسفندیار
لغتنامه دهخدا
اسفندیار. [ اِ ف َ ] (اِخ ) در اوستا سپنتوداته و در پهلوی سپنت دات ، مرکب از دو جزء: جزء اول سپنتو بمعنی مقدس و جزء دوم داته از مصدر دا بمعنی آفریدن ؛ جمعاً یعنی آفریده ٔ (خرد) پاک و بدین معنی درفروردین یشت بند 93 و ویسپرد کرده ٔ 19 بند 1 آمده . و هم...