کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسپرک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسپرک
لغتنامه دهخدا
اسپرک . [ اِ پ َ رَ ] (اِ) به هندی اسم اکلیل الملک است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). گیاهی است زرد که بدان جامه رنگ کنند و بعربی زریر گویند. (رشیدی ) (سروری ) (غیاث ) (برهان ). رنگی است که رنگریزان جامه ٔ سبز بدان رزند. (مؤید الفضلاء). وَرس ، و آن گیاهی ش...
-
جستوجو در متن
-
اسپرکی
لغتنامه دهخدا
اسپرکی .[ اِ پ َ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به اسپرک . رنگیست سبز که از اسپرک رزند و آن گیاهی است . (مؤید الفضلاء).
-
اسبرک
لغتنامه دهخدا
اسبرک . [ اِ ب َ رَ ] (اِ) رجوع به اسپرک شود.
-
جاز
لغتنامه دهخدا
جاز. (اِ) گیاهی است که بدان جامه رنگ کنند و اسپرک نیز گویند. (لغت محلی شوشتر).
-
موقلون
لغتنامه دهخدا
موقلون . (اِ) گیاهی که اکلیل الملک نیز گویند. (ناظم الاطباء). دارویی است که به تازی اکلیل الملک گویند. (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 373). اسپرک . موفلون . رجوع به اکلیل الملک و اسپرک و موفلون شود.
-
قرضی
لغتنامه دهخدا
قرضی ٔ. [ق ِ ض ِءْ ] (ع اِ) درختی است از نوادر اشجار دشتی ، شکوفه اش زردتر از گل اسپرک است . (از اقرب الموارد).
-
ارجیقن
لغتنامه دهخدا
ارجیقن . [ اَ ق ُ ] (معرب ، اِ) معرب از ارجیقنه یونانی و آن زریر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). اسپرک . سپرک . رجوع به ارجیقنه شود.
-
ارجیقنه
لغتنامه دهخدا
ارجیقنه . [ اَ ق ُ ن َ ] (معرب ، اِ) نباتی است و آنرا زریر گویند. (اختیارات بدیعی ). اسپرک . سپرک . رجوع به زریر شود.
-
اسپره
لغتنامه دهخدا
اسپره . [ اِ پ َ رَ / رِ ] (اِ) اسپرک . جای پا که ازچوب سازند و در بیل تعبیه کنند (در لهجه ٔ قزوین ).
-
برداع
لغتنامه دهخدا
برداع . [ ب َ ] (اِ) اسپرک را گویند و آن گیاهی است که چیزها را بدان رنگ کنند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ).
-
بشترغ
لغتنامه دهخدا
بشترغ .[ ب َ / ب ُ ت ُ رَ / ب َ ت ُ ] (اِ) پشتراغ . پشترغ . شبرق . اسپرک را گویند و آن گیاهی باشد که بدان جامه رنگ کنند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). اسپرک . (سروری ) (ناظم الاطباء). درختی است که آن را اسپرک گویند و قیل گیاهی است که رنگ سبز بدان ...
-
زریرگیاه
لغتنامه دهخدا
زریرگیاه . [ زَ ] (اِ مرکب ) دوائی باشد که آنرا اکلیل الملک گویند و آن را اسپرک نیز گویند و رنگ آن سبز مایل به زردی باشد... (غیاث اللغات ). رجوع به زریر شود.
-
پشتراغ
لغتنامه دهخدا
پشتراغ . [ پ َ ت ُ ] (اِ) پشترغ . پشتروغ . بشترغ . پشترق . شبرق . پشترغ خشک و رس . ضریع. اسپرک . نوعی خار سمی و مهلک شتران .
-
حص
لغتنامه دهخدا
حص . [ ح ُص ص ] (ع اِ) ورس . (معجم البلدان ) (بحر الجواهر) (اختیارات بدیعی ). اسپرک . || زعفران ، ج ،حصوص . || دانه ٔ مروارید. (منتهی الارب ).