کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسپرزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسپرزه
لغتنامه دهخدا
اسپرزه . [ اِ پ َ زَ / زِ ](اِ) اسفرزه . قطونا. بزرقطونا. اسپغول . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). شکم پاره . قارنی یارق . اسفیوس . برغوثی . بخدُق . فسیلیون . یَنم . ینمه .
-
جستوجو در متن
-
سپش
لغتنامه دهخدا
سپش . [ س ِ پ ُ ] (اِ) تخم اسپغول و اسپرزه . (ناظم الاطباء).
-
سیبوسن
لغتنامه دهخدا
سیبوسن . [ س َ ] (اِ) در مجمع الفرس سروری به معنی اسبغول و اسفیوش آمده و آنرا به عربی بذر قطونا خوانند. (برهان ) (آنندراج ). سبیوش . اسپیوش . اسفرزه . اسپرزه . رجوع به اسپرزه شود.
-
اسفرزه
لغتنامه دهخدا
اسفرزه . [ اِ ف َ زَ / زِ ] (اِ) قطونا. بزرقطونا. (محمودبن عمر). اسپرزه . اسپغول . شکم پاره . قارنی یارق . اسفیوس . سبیوس . سابوس . سپیوش . اشجاره . ختل . بخدق . فسیلیون . بشولیون . بنگو. حشیشةالبراغیث . ینم . هروتوم . برغوثی . هریخم . ینمه . رجوع به...
-
زرقطونا
لغتنامه دهخدا
زرقطونا. [ زَ ق َ ] (ع اِ مرکب ) در اسپانیایی «بزرقطونا» را گویند. (از دزی ج 1 ص 589). اسپغول و اسپرزه . رجوع به بزرقطونا شود. || زردچوبه . (ناظم الاطباء).
-
فسیلیون
لغتنامه دهخدا
فسیلیون . [ ف ِ ] (معرب ، اِ) اسفرزه . (فرهنگ فارسی معین ). اسپرزه . شکم پاره . برغوثی قطونا. اسفیوس . (یادداشتهای مؤلف ). رجوع به فسولیون شود.
-
بخدق
لغتنامه دهخدا
بخدق . [ ب ُ دُ ] (ع اِ) اسفرزه . اسپرزه . اسفیوس . بزرقطونا. در نشوءاللغة بحدق ضبط شده است . و رجوع به نشوءاللغة ص 92 و بحدق شود.
-
ینم
لغتنامه دهخدا
ینم . [ ی َ ن َ ] (ع اِ) بزرقطونا. ینمه . (آنندراج ). اسفرزه . (ناظم الاطباء). سفرزه . اسپرزه . (یادداشت مؤلف ). || گیاهی که در التیام زخمها به کار آید. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نباتی است . (مهذب الاسماء).
-
حشیش بزرقطونا
لغتنامه دهخدا
حشیش بزرقطونا. [ ح َ ؟ ](ع اِمرکب ) بنکو. اسپغول . اسفرزه . اسپرزه . قارانی . یارق . فسلیون . برغوثی . اسفیوش . بقله ٔ مبارکة. ختل . حشیشةالبراغیث . صاحب اختیارات گوید: به پارسی ورق بنکو گویند و در قوت نزدیک به گشنیز تر بود و بهترین وی تازه و تر بود....
-
روف
لغتنامه دهخدا
روف . (اِ) به زبان سمرقندی اسفرزه وبزر قطونا. (ناظم الاطباء). به زبان سغدی سمرقندی بذر قطونا، و آن تخمی است معروف . (برهان ) (آنندراج ) (لغت فرس اسدی ). بذر قطونا که امروزه بین پزشکان معاصربه تخم اسپرزه یا اسفرزه معروف است . (یادداشت مؤلف ). || ماست...
-
برغوثی
لغتنامه دهخدا
برغوثی . [ ب َ ] (اِ) بیونانی بزرقطونا. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). برغونی . (فهرست مخزن الادویه ). فسیلیون . قطونا. اسفرزه . (ناظم الاطباء). اسپرزه . شکم پاره . اسفیواس . (یادداشت مؤلف ). تخمی است که آنرا بفارسی اسفیوس و بعربی بزرقطونا و بشیرازی بنکو و ب...
-
اسپغول
لغتنامه دهخدا
اسپغول . [ اَ / اِ ] (اِ) نام تخمی است . معنی ترکیبی آن گوش اسپ است ، چه غول بمعنی گوش است و تخم مذکور با گوش اسپ مشابهت دارد و بعضی نوشته اند که برگش شبیه گوش اسب است . (غیاث اللغات ) (برهان ) (سروری ). تخمی که با شربت بخورند برای سردی . (مؤید الفض...
-
سابوس
لغتنامه دهخدا
سابوس . (اِ) اسبغول و بزرقطونا را گویند، و آن تخمی است معروف . (برهان ) (آنندراج ). اسبغول . (سروری ) (رشیدی ) (مؤید الفضلاء) (شعوری ). سبیوش . (رشیدی ). این دانه را در تداول مردم اسپرزه ، و به عربی بقله ٔ مبارکه ، به یونانی پسیلون و بترکی قارنی یار...
-
شکم پاره
لغتنامه دهخدا
شکم پاره . [ ش ِ ک َرَ / رِ ] (ص مرکب ) آنکه شکم وی پاره و دریده باشد. || (اِ مرکب ) دارویی که اسفرزه نیز گویند. (ناظم الاطباء). اسپرزه . اسپغول . قارنی یارق . بذرقطونا. قطونا. اسفیوس . برغوثی . فسیلیون . (یادداشت مؤلف ). در کتب طب اسپغول است که به ...