کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسماعیلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن قائم بامراﷲ اسماعیلی . رجوع به المنصور بقوةاﷲ اسماعیل ... شود.
-
امامی
لغتنامه دهخدا
امامی . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب به امام . رجوع به امام شود. شیعی . شیعی اثناعشری . شیعی اسماعیلی . رجوع به امامیه و شیعه شود.
-
حسن قطرانی
لغتنامه دهخدا
حسن قطرانی . [ ح َ س َ ن ِ ق َ ] (اِخ )از معتمدین حسن صباح اسماعیلی بود. (حبیب السیر).
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) طلحةبن ابی طلحه . راوی بود و از ابوبکر اسماعیلی روایت کرد. (از تاریخ جرجان ابوالقاسم سهمی ص 195).
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) عبدالرحمان بن محمدبن حسن بن ابنة ابوبکر اسماعیلی مکنی به ابوعمر. راوی بود و از جد خود امام ابوبکر اسماعیلی و ابومحمد احمدبن عدی و پدر او ابوعبداﷲ روایت کرد. (از تاریخ جرجان ابوالقاسم سهمی ص 220).
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) سعدبن اسماعیل بن احمدبن ابراهیم اسماعیلی مکنی به ابوسعید. راوی بود. وی از جد خود ابوبکر اسماعیلی استماع (حدیث ) نکرد ولی در مکه و بغداد و کوفه و عکبرا و همدان و ری از تمام مشایخی که ابومعمر و ابوالعلاء از آنان استماع حدیث کرده...
-
علی تمیمی
لغتنامه دهخدا
علی تمیمی . [ ع َ ی ِ ت َ ] (اِخ ) ابن سلیمان یمنی بکیلی تمیمی زیدی اسماعیلی ، ملقّب به حیدرة. رجوع به علی بکیلی شود.
-
علی زیدی
لغتنامه دهخدا
علی زیدی . [ع َ ی ِ زَ ] (اِخ ) ابن سلیمان یمنی بکیلی تمیمی زیدی اسماعیلی . ملقب به حیدرة. رجوع به علی بکیلی شود.
-
هفت امامی
لغتنامه دهخدا
هفت امامی . [ هََ اِ ] (اِخ ) سبعیه . باطنیان . ملاحده . اسماعیلیه . (یادداشت مؤلف ). نامی است که به شیعیان اسماعیلی داده اند زیرا آنها از امام هشتم به بعد ائمه ٔ شیعه را قبول ندارند. رجوع به اسماعیلیه شود.
-
شغنان
لغتنامه دهخدا
شغنان . [ ش ُ / ش َ ] (اِخ ) موضعی است در ترکستان ، در ساحل رود سیحون . سکنه ٔ آن اسماعیلی اند. منسوب بدان شغنی است . (فرهنگ فارسی معین ).
-
علی یمنی
لغتنامه دهخدا
علی یمنی . [ ع َی ِ ی َ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان یمنی بکیلی تمیمی زیدی اسماعیلی . ملقب به حیدرة. رجوع به علی بکیلی شود.
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) نام مردی صاحب مذهب اباحت که در دین وی نره ٔ اسب پرستیدندی و اسماعیلی بدو منسوب است (؟). (شرفنامه ٔ منیری ) (مؤیدالفضلاء).
-
جرکانی
لغتنامه دهخدا
جرکانی . [ ج َ ] (اِخ ) محمدبن محمدبن معروف مکنی به ابوالعباس . خطیبی بود بجرکان . وی مستملی (محرر) ابوبکر اسماعیلی بود. (از معجم البلدان ). و رجوع به لباب الانساب شود.
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) سعدبن محمدبن منصوربن حسن بن علی بن بنت امام ابوسعد اسماعیلی مکنی به ابوالمحاسن . عالمی بارع بود که در حیات پدر هنگامی که بغزنه مسافرت کرد بجای پدر ریاست کرد و پس از درگذشت پدرش ریاست بر او مستقر شد و فقه تدریس میکرد و گروهی از...
-
ابن منجویه
لغتنامه دهخدا
ابن منجویه . [ اِ ن ُ م َ ی َ ] (اِخ ) ابوبکر احمدبن علی بن محمدبن ابراهیم الحافظ الاصبهانی . محدثی از مردم اصفهان . و او از ابی اسماعیلی و حاکم روایت دارد و ابوبکر خطیب از او روایت کند. و در 428 هَ . ق . درگذشته است .