کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسلاک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسلاک
لغتنامه دهخدا
اسلاک . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سِلک . جج ِ سِلکة.
-
اسلاک
لغتنامه دهخدا
اسلاک . [ اِ ] (ع مص ) پاسپر کنانیدن . پی سپر کردن جایی را: اسلکه ایاه . (منتهی الارب ). || درکشیدن برشته ، چنانک مهره را بریسمان . || درآوردن چیزی در چیزی . درآوردن در جایی ، چنانکه دست را در گریبان : اسلک یده فی الجیب ؛ درآورد دست را در گریبان .
-
جستوجو در متن
-
تسلیک
لغتنامه دهخدا
تسلیک . [ ت َ ] (ع مص ) اسلاک .(متن اللغة). || داخل شدن در مکان . (از المنجد). پیچاندن رشته را بر مِسلَکَة. (از المنجد).
-
درآوردن
لغتنامه دهخدا
درآوردن . [ دَ وَ دَ ] (مص مرکب ) داخل کردن . فروبردن . وارد کردن . بدرون بردن . سپوختن . غرقه کردن . ادخال . (دهار). ایراد. ایلاج . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). غَلغلة. (منتهی الارب ). مُدخَل . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ): ادمان ، اسلاک ، سل...