کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسلاو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پان اسلاویسم
لغتنامه دهخدا
پان اسلاویسم . [ اِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) عقیده ٔ سیاسی اتحاد ملل اسلاو (صقلاب ).
-
پچ
لغتنامه دهخدا
پچ . [ پ ِ ] (اِخ ) نامی است که آرناؤدها و ملل اسلاو به قصبه ٔ ایپک دهند. رجوع به ایپک شود.
-
خروات
لغتنامه دهخدا
خروات . [ خ ُ رُ ] (اِخ ) نام دیگر کروات که ناحیتی است در جنوب اسلاو. (از قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به کروات شود.
-
کاتار
لغتنامه دهخدا
کاتار. (اِخ ) از کلمه ٔ یونانی به معنی تصفیه شده ها. فرقه ای از زنادقه در قرون وسطی از اصل اسلاو که در فرانسه به صورت «البیژوا» درآمدند. آثار مانویت در این فرقه دیده میشود.
-
چک
لغتنامه دهخدا
چک . [ چ ِ ] (اِخ ) نام تیره ای از نژاد اسلاو. نامی که اسلاوهای بوهم بخود دهند . || نام زبانی که مردم بوهم و مراوی و سیلزی بدان تکلم کنند. و رجوع به چکسلواکی شود.
-
بارس
لغتنامه دهخدا
بارس . (اِخ ) بارسمبورغ . نام قصبه ٔ مرکز ایالتی به همین نام در مجارستان ، بر نهر غران در 6 هزارگزی شمال غربی لونج واقع گشته است . در گذشته موقع بسیار استواری داشته ، ایالتش 142000 تن نفوس دارد که از نژادهای مجار و اسلاو و ژرمن ترکیب یافته اند. (از ق...
-
درسدن
لغتنامه دهخدا
درسدن . [ دْرِ / دِ رِ دِ ] (اِخ ) شهری است در جمهوری آلمان فدرال با 491714 تن سکنه ، پایتخت کشور سابق ساکس در شرق آلمان بر رود الب ، از مراکز صنعتی و از بنادر بزرگ درنبومی است و اصلاً از مهاجرنشین های قوم اسلاو بود و در قرن سیزدهم میلادی ژرمن ها در ...
-
بسنی
لغتنامه دهخدا
بسنی . [ ب ُ ] (اِخ ) یکی از جمهوریهای متحد یوگسلاویست با 52000 متر مربع وسعت و 3101000 تن جمعیت اسلاو. پایتخت آن بسنه سرای یا سراژوو میباشد. این شهر با معاهده ٔ برلن سال 1878 م . جزو عثمانی بود و سپس بوسیله ٔ اتریش و هنگری اشغال و منضم بدان کشور گرد...
-
اسکردیسک
لغتنامه دهخدا
اسکردیسک . [ اِ ک ُ ] (اِخ ) نام قومی باستانی ساکن روم ایلی در اوایل در یانونیا یعنی در حوالی بوسنه و صربیه بین دانوب و صاوه میزیسته سپس تا اطراف شمالی مقدونیه و تراکیا انتشار یافتند. در تاریخ 135 ق .م . از طرف آسکونیوس از سرداران روم شکست یافتند اما...
-
بار
لغتنامه دهخدا
بار. (اِخ ) سامی بیک آورده :نام قصبه ای است در شمال غربی آرناؤدستان نزدیک ساحل دریای آدریاتیک که طبق معاهده ٔ برلن به قره طاغ واگذار شده است . در 37هزارگزی مغرب اشقودره (اسکودرا) در مسافتی قریب به چهار میل در داخل دامنه ٔ کوهی واقعگشته و دارای قلعه ...
-
صقلاب
لغتنامه دهخدا
صقلاب . [ ص َ / ص ِ ] (اِخ ) کلمه ٔ معرب است و صَقلَب و بندرت صَقلاب و نیز سَقلاب یا صِقلاب آمده است . جمع آن صَقالِبَه . این کلمه بدون شک مأخوذ از کلمه ٔ یونانی اسکلابنوی ، اسکلابوی میباشد. (دائرة المعارف اسلامی فرانسه ). مؤلف قاموس الاعلام آرد: ا...
-
استیری
لغتنامه دهخدا
استیری . [ اِ ] (اِخ ) (به آلمانی : اِسْتِیِر ) اِسْتیریا. ناحیتی از اتریش که از سمت مشرق با مجارستان (هنگری )، و از جانب جنوب با خرواتستان و کارینول و از طرف مشرق با ایالات کارینتیان و سالسبورگ محدود است . مساحت آن 16381 کیلومترمربع است و 980000 سکن...
-
بغ
لغتنامه دهخدا
بغ. [ ب َ ] (اِ) کنده و گود را گویند. (برهان ) . زمین کنده و مغاک . (ناظم الاطباء). بمعنی گو، یعنی مغاک که زمین پست و خالی باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ). گو، یعنی مغاک که مغ نیز گویند. (رشیدی ). زمین گود در این صورت مبدل مغ است . (فرهنگ نظام ). رجوع ب...
-
باشغرد
لغتنامه دهخدا
باشغرد. [ غ ِ ] (اِخ ) این نام بصورت باشجرد و باشقرد نیز آمده است و نام بلادی است بین قسطنطنیه و بلغار. المقتدر باللّه ، احمدبن فضلان بن عباس بن راشدبن حماد را جهت ارشاد پادشاه صقالبه بآن صوب فرستاد و او تعالیم اسلامی را بر آنان تشریح کرد، درصفر 309 ...
-
بلغار
لغتنامه دهخدا
بلغار. [ ب ُ ] (اِخ ) شهریست [ به ناحیت ونندر ] که مر او را ناحیتکی است خرد بر لب رود آتل نهاده و اندر وی همه مسلمانانند و از وی مقدار بیست هزار مرد سوار بیرون آید. (حدود العالم ). شهری است نزدیک به ظلمات و آن در زمان سکندر بنا شده و هوایش بغایت سرد ...