کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسفاح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسفاح
لغتنامه دهخدا
اسفاح .[ اِ ] (ع مص ) بی گرو و خطر و مراهنه اسب تاختن . یقال : اجروا اسفاحاً؛ ای لغیر خطر. (از منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
اسفاه
لغتنامه دهخدا
اسفاه . [ اَ س َ ] (ع صوت ) اسف به معنی اندوه و غم است و در (وا) اسفاه الف و هاء برای ندبه است و بمعنی تأسف و افسوس مستعمل است . (غیاث اللغات ). رجوع به اَسَفا و اَسَفی ̍ شود.
-
اسفاه
لغتنامه دهخدا
اسفاه . [ اِ ] (ع مص ) بسیار خورانیدن شراب را و سیر ناکردن . (منتهی الارب ). در تاج العروس آمده : و من المجاز، سفه الشراب سَفَهاً؛ اذا اکثر منه فلم یرو. و از باب افعال نیاورده است .
-
اصفاح
لغتنامه دهخدا
اصفاح . [ اِ ] (ع مص ) اصفاح سائل از حاجتش ؛ رد کردن وی را. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). سائل را رد کردن . (تاج المصادربیهقی ) (زوزنی ). بازگردانیدن کسی را. (منتهی الارب ).بازگردانیدن سائل را. (آنندراج ). یقال : اصفح السائل ؛ بازگردانید وی را. ...
-
جستوجو در متن
-
خطر
لغتنامه دهخدا
خطر. [ خ َ طَ ] (ع مص ) بلندقدر و بلندمرتبه گردیدن . (منتهی الارب ). خُطور. || (اِ) وسمه . رنگ . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ). کتم (بحر الجواهر): عرب وسمه را خطر گوید و لیث گوید آن نباتیست که برگ او را در خضاب سیاه بکار برند. (از ترجمه ٔ صیدنه ...