کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسراش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسراش
لغتنامه دهخدا
اسراش . [ اَ / اِ ] (اِ) اسقولوس . (بحر الجواهر). سریش . (بحر الجواهر). اصل الخنثی . رسراس . اسراس . رجوع به آسفدلس شود.
-
جستوجو در متن
-
اسراس
لغتنامه دهخدا
اسراس . [ اَ / اِ ] (اِ) رجوع به اسراش و اشراس و رجوع به دزی ج 1 ص 21 شود.
-
آسفدلس
لغتنامه دهخدا
آسفدلس . [ ف ُ دِ ل ُ ] (یونانی ، اِ) و اسقولوس فرهنگهای فارسی و عربی مصحف این کلمه است ، و این بته ای است با گلهای زیبا که زینت را در بوستانها نشانند و از ریشه ٔ آن سریش کنند. و اسراش ، خنثی ، سرش ، برواق مرادف آن است .
-
اسقولوس
لغتنامه دهخدا
اسقولوس . [ اُ ] (معرب ، اِ) (مصحف اسفدلس یونانی ) بیخی است که آنرا آسیا کنند و آرد سازند و استادان صحاف و کفشگر و امثال آن بکار برند و بفارسی سریش گویند. (برهان ). بیخی است که آنرا به آسیاب خورد کنند و آن اسراشست و گفته شود و گویند نوعی از سریشم است...
-
سریش
لغتنامه دهخدا
سریش . [ س ِ ](اِ) رستنی باشد که در سبزی و تازگی بپزند و با ماست بخورند و بعد از رسیدگی خشک کنند و آرد سازند و کفشگران و صحافان چیزها بدان چسبانند. (برهان ). چیزی که نجار و کمانگر و صحاف و چرم گر بدان چیزها چسبانند.و آن را از ماهی و پوست خام سازند. (...
-
اسقولوفندریون
لغتنامه دهخدا
اسقولوفندریون . [ اِف َ ] (معرب ، اِ) اسقولوفندیریون و اسقوروفندیولون بیخ کبر رومیست و تفسیر اوصهاربخت چنین کرده است و معتقد او و ابومعاذ آن است که نام او اسقردیوس است . و اورباسیوس گوید که او خنثی است و بیخ خنثی اسراش بود و ابومعاذ از ارباسیوس مثل ا...