کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسراء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسراء
لغتنامه دهخدا
اسراء. [ اِ ] (ع مص ) بشب راه رفتن .(غیاث ). بشب رفتن . (تاج المصادر بیهقی ). سری . مسری . || در سراة درآمدن . بسوی سراة شدن . (منتهی الارب ). || نزدیک شدن هنگام خایه کردن .- اسراء جرادة ؛ قریب بیضه نهادن رسیدن ملخ . (منتهی الارب ). تخم گذاری ملخ نزد...
-
اسراء
لغتنامه دهخدا
اسراء. [ اُ س َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اسیر. (منتهی الارب ). گرفتاران . بندیان . (غیاث ). زندانیان .
-
واژههای همآوا
-
عسراء
لغتنامه دهخدا
عسراء. [ ع َ ] (اِخ ) نام مادر علی بن محمدبن عیسی خیاط، که ضعیف الروایه است . (منتهی الارب ).
-
عسراء
لغتنامه دهخدا
عسراء. [ ع َ ] (ع ص ) مؤنث أعسر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). زنی که با دست چپ کار کند.(ناظم الاطباء). ج ، عُسر، عُسران . (اقرب الموارد).- عسراء یَسَرة ؛ تأنیث أعسر یَسَر، و آن را عسراء یسراء نگویند. (از اقرب الموارد). زنی که با هر دو دست برابر...
-
اثراء
لغتنامه دهخدا
اثراء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ثَری .
-
اثراء
لغتنامه دهخدا
اثراء. [ اِ ] (ع مص ) توانگر شدن . (زوزنی ). بسیارمال شدن . || اثرت الارض ؛ کثر ثراها. (منتهی الارب ). || اثراء مطر؛ تا ثری رسیدن باران . (منتهی الارب ). تر کردن باران خاک را. (تاج المصادر بیهقی ). || بسیار شدن ثَری (تری و نم و گل نمناک ) در زمین .
-
اسراع
لغتنامه دهخدا
اسراع . [ اِ ] (ع مص ) شتابیدن . (تاج المصادر بیهقی ). اکراب . توحّی . شتافتن . بشتافتن : اسرع فی السیر؛ بشتافت . (منتهی الارب ). || تیزگام شدن . || صاحب ستور شتاب رو شدن . (منتهی الارب ). خداوند ستور تیزرو شدن . (تاج المصادر بیهقی ). صاحب شتر تیزرو ...
-
اصراء
لغتنامه دهخدا
اصراء. [ اِ ] (ع مص ) خریدن یا فروختن مُصرّاة را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بیع کردن مصراة را. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). و رجوع به مصراة شود.
-
جستوجو در متن
-
کهف
لغتنامه دهخدا
کهف . [ ک َ ] (اِخ ) سوره ٔ هجدهم از قرآن و آن مکیه و صدوده آیت است پس از اِسراء و پیش از مریم . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
جلواخ
لغتنامه دهخدا
جلواخ . [ ج ِ ] (ع ص ) وادی فراخ پرآب . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و در حدیث اسراء است : فاذاً بنهرین جلواخین ؛ ای واسعین . (منتهی الارب ). || تپه ٔ بزرگی که نصف وادی یا دوسوم آنرا بگیرد. (از اقرب الموارد). التعلة التی تعظم حتی تصیر نصف الوادی...
-
زاغج
لغتنامه دهخدا
زاغج . (اِخ ) یکی از منزلهای راه قدیم میان قلعه ٔ بیرمی کمازان و قلعه ٔ ارومیه بوده است . گلستانه آرد: سه منزل راه طی نمودند [علم خان و اسراء زندیه ] در منزل چهارم که مشهور به زاغج بوده نامداران زندیه را بنهج مسطور سوار الاغها کرد. (مجمل التواریخ گلس...
-
نحل
لغتنامه دهخدا
نحل . [ ن َ ] (اِخ ) (سورة الَ ...) سوره ٔ شانزدهمین قرآن ، مکیه ، و دارای یکصد و بیست و هشت آیت است ، پس از سوره ٔ حِجْر و پیش از سوره ٔ اِسْراء واقع است و با این آیت شروع میشود: اتی امر اﷲ فلاتستعجلوه سبحانه و تعالی عما یشرکون .
-
مسری
لغتنامه دهخدا
مسری . [ م ُ ] (ع ص ) سرایت کننده . (ناظم الاطباء). که سرایت کند. که تعدی کند. واگیردار. بودار.مُعدی . (مسری ظاهراً غلط است و ساری و ساریه صحیح است ). (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به اسراء شود.- مسری بودن ؛ واگیر داشتن . بو داشتن . معدی بودن . و رج...