کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسده
لغتنامه دهخدا
اسده . [ اَ س َ دَ ] (ع اِ) تأنیث اسد. شیر ماده . (مهذب الاسماء).
-
اسده
لغتنامه دهخدا
اسده . [ اَ س ِدْ دَ ] (ع اِ) ج ِ سَدّ.
-
اسده
لغتنامه دهخدا
اسده . [اَ س ِ دَ ] (ع اِ) محوطه ای که از چوب و نی سازند. (منتهی الارب ). محوطه از چوب و نی برای بودن گوسفندان و غیره . حظیرة. (تاج العروس ). || ماده سگ دونده پی صید. (منتهی الارب ). ضاریه . (تاج العروس ).
-
واژههای همآوا
-
آصده
لغتنامه دهخدا
آصده . [ ص ِدَ ] (ع اِ) اِصاد. گوِ آب میان کوهها. || (مص ) برابر کردن دو چیز با یکدیگر. (شرح قاموس ).
-
اصدح
لغتنامه دهخدا
اصدح . [ اَ دَ ] (ع اِ) اسد. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). شیر بیشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
شیر
لغتنامه دهخدا
شیر. (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). ژیان ، شرزه ، چیره خران ، برق چنگال از صفات اوست . (آنندراج ). پستانداری عظیم الجثه و قوی از...