کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسدال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسدال
لغتنامه دهخدا
اسدال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سُدل و سِدل . پرده ها. (منتهی الارب ). || ج ِ سَدیل . پرده ها که در پیش هودج درکشند. (منتهی الارب ). پرده ها و جامه ها که بر هودج اندازند. || پرده و رشته ٔ جواهر که بر سینه ٔ زنان افتد.
-
اسدال
لغتنامه دهخدا
اسدال . [ اِ ] (ع مص ) فروهشتن موی و جامه . (منتهی الارب ). فروهشتن موی و پرده و مانند آن . فروگذاشتن .
-
جستوجو در متن
-
سدل
لغتنامه دهخدا
سدل . [ س ُ ] (ع اِ) پرده . ج ، اسدال ، سدول ، اسدل . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء).
-
سدیل
لغتنامه دهخدا
سدیل . [ س َ ] (ع اِ) چیزی که پهنا کرده شود در سعت خیمه و پرده ٔ خانه ٔ عروس . (منتهی الارب ). || پرده که در پیش هودج درکشند. ج ، سدول ، اسدال ، سدائل . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
آویختن
لغتنامه دهخدا
آویختن . [ ت َ ] (مص )آویزان کردن از. آویزان شدن به . تعلیق . متعلق شدن . آونگ کردن . آونگ شدن . استرسال . دروا شدن . دروا کردن .اندروا شدن . اندروا کردن . دلنگان کردن : که طغرل بشاخی درآویخته ست کنون بازدارش بگیرد بدست . فردوسی .که خون چنان خسروی ری...
-
پرده
لغتنامه دهخدا
پرده . [ پ َ دَ / دِ ] (اِ) حجاب . (دهار). غشاء. غِشاوه . خِدر. (دهار) (منتهی الارب ). غطاء. تتق . پوشه . پوشنه . سِتر. سِتاره . اِستاره . سِجاف . سَجف . سِجف . قشر. سُتره . ستار. سِتاره . سدیل . سُدل . سِدل . سَدَل . وقاء. (دهار). صداو. (منتهی الارب...