کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استیماع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استیماع
لغتنامه دهخدا
استیماع . [ اِ ] (ع مص ) استئماع . امع گردیدن : تأمع الرجل و استأمع؛ صار امعة. (قطر المحیط).
-
واژههای همآوا
-
استیماء
لغتنامه دهخدا
استیماء. [ اِ ] (ع مص ) استئماء. پرستار گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). بکنیزکی گرفتن . برده و یسیر خریدن . کنیزک گرفتن . کنیزک خریدن . (زوزنی ).
-
جستوجو در متن
-
استئماع
لغتنامه دهخدا
استئماع . [ اِ ت ِءْ ] (ع مص ) رجوع به استیماع شود.
-
مستأمع
لغتنامه دهخدا
مستأمع. [ م ُ ت َءْ م ِ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استئماع . مرد سست رای . (آنندراج ). متأمع. (منتهی الارب ). «امعة» شونده . (اقرب الموارد). رجوع به استئماع و استیماع و امعة شود.