کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استیام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استیام
لغتنامه دهخدا
استیام . [ اِ ] (ع مص ) بها کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). در بیع مکاس کردن . (زوزنی ). و متعدی به علی و باء شود. یقال : استام علیها و بها. (منتهی الارب ). || بها پرسیدن . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
اصطیام
لغتنامه دهخدا
اصطیام . [ اِ ] (ع مص ) بازداشتن خود را از خوردن و نوشیدن و حرف زدن و جماع کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). امساک از خوردنی و آشامیدنی و سخن گفتن و سیر. (از اقرب الموارد). امساک از طعام وشراب و کلام و نکاح و سیر خواه برای عبادت باشد یا جز آن . (...
-
جستوجو در متن
-
بها کردن
لغتنامه دهخدا
بها کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قیمت کردن . (فرهنگ فارسی معین ). اثمان . استیام . تساوم . مساومه . (یادداشت بخط مؤلف ) : متاع نیکوی برکار میدیدبها میکرد چون بازار میدید. نظامی .برخیز تا طریق تکلف رها کنیم دکان معرفت بدو جو پربها کنیم . سعدی .بو...