کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استیاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استیاد
لغتنامه دهخدا
استیاد. [ اِ] (ع مص ) مهتر قومی را کشتن یا او را اسیر کردن . (منتهی الارب ). کشتن رئیس و سید خویش . مهتر قومی را کشتن و یا (به ) اسیری گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). || مهتر زنان قومی را بزنی خواستن . (منتهی الارب ). مهتر زنان قومی بخواستن . (تاج المص...
-
واژههای همآوا
-
اصطیاد
لغتنامه دهخدا
اصطیاد.[ اِ ] (ع مص ) صید کردن . (از لطایف و منتخب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). شکار کردن چیزی را. (منتهی الارب ). صید. (زوزنی ). شکردن . شکریدن . تصید. شکار کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 12) (ناظم الاطباء) : صیاد پیری آمد بر اصطیاد من داس و کمند و...