کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استوعب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
جراح
لغتنامه دهخدا
جراح . [ ج َرْرا ] (اِخ ) ابن عبداﷲ حکمی . وی از طرف عمربن عبدالعزیز خلیفه ٔ اموی والی خراسان و سیستان شد. و به وی فرمان داد که چنانکه من عمل کردم تو نیز باید عمال خود را از اهل دین و ورع و علم و زهد انتخاب کنی . (از تاریخ سیستان چ بهار ص 122). عبداﷲ...
-
اغتراق
لغتنامه دهخدا
اغتراق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) درآمیختن اسب با اسبان دیگر سپس آن درگذشتن وی از آنها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درآمیختن اسب با اسبان دیگر و درگذشتن از ایشان . (آنندراج ). آمیختن اسب با خیل و سبقت گرفتن از آنها. تقول : «خاصمنی فاغترقت حلقته اذا خصمت...
-
استیعاب
لغتنامه دهخدا
استیعاب .[ اِ ] (ع مص ) گرفتن . فراگرفتن . همگی چیزی فراگرفتن . کمال . استکمال . همه را فرارسیدن . (تاج المصادر بیهقی ). استغراق . همه را فارسیدن . (زوزنی ). همه را فراگرفتن از اول تا آخر و تمام گرفتن . (غیاث ). همگی چیزی گرفتن . (منتهی الارب ) : بعد...