کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استماع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استماع
لغتنامه دهخدا
استماع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شنیدن . (منتهی الارب ) (مؤید الفضلاء). شنیدن آواز. نیوشیدن . فانیوشیدن . (زوزنی ). شنودن . فاشنودن . عمداً شنودن . شنود. گوش داشتن . (مؤیدالفضلاء) (صراح ) (منتهی الارب ). گوش واداشتن . (زوزنی ). گوش دادن . گوش یازی . گوش...
-
واژههای همآوا
-
استماء
لغتنامه دهخدا
استماء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اراده ٔ دیدن کسی کردن . || دریافتن نیکویی را در کسی . (منتهی الارب ).تَوَسﱡم خیر. || جستن و طلب کردن آهوان را در جای باش آنها بعد طلوع سهیل . (منتهی الارب ). بصید شدن . (تاج المصادر بیهقی ). برای شکار بیرون رفتن . || پوشیدن...
-
جستوجو در متن
-
مستمعاً
لغتنامه دهخدا
مستمعاً. [ م ُ ت َ م ِ عَن ْ ] (ع ق ) به صورت مستمع بودن . از روی استماع . در حالت گوش دادن . (ناظم الاطباء). و رجوع به مستمع و استماع شود.
-
نیوشیدنی
لغتنامه دهخدا
نیوشیدنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) شنیدنی . قابل استماع .
-
ابوعون
لغتنامه دهخدا
ابوعون . [ اَ ع َ ] (اِخ ) او از قبیصةبن مخارق استماع روایت کرده است .
-
استلغاء
لغتنامه دهخدا
استلغاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سخن گوش کردن . استماع .
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) ابن حبیب . او راست : تفسیری و ثعلبی گوید: از او چندین بار این تفسیر استماع کرده ام .
-
ابوعبدالرحمن
لغتنامه دهخدا
ابوعبدالرحمن . [ اَ ع َ دِرْ رَ ما ] (اِخ ) المرادی . او از ابی عبدالرحمن الحبلی استماع حدیث کرده است . (الکنی للبخاری ).
-
خوش آهنگی
لغتنامه دهخدا
خوش آهنگی .[ خوَش ْ / خُش ْ هََ ] (حامص مرکب ) خوش صدائی . خوش آوائی . || گوش نوازی . ملایمت آهنگ در استماع .
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) سعدبن اسماعیل بن احمدبن ابراهیم اسماعیلی مکنی به ابوسعید. راوی بود. وی از جد خود ابوبکر اسماعیلی استماع (حدیث ) نکرد ولی در مکه و بغداد و کوفه و عکبرا و همدان و ری از تمام مشایخی که ابومعمر و ابوالعلاء از آنان استماع حدیث کرده...
-
خادم
لغتنامه دهخدا
خادم . [ دِ ] (اِخ ) ابوالذّر جوهربن عبداﷲ الحبشی التاجر. مردی نیکوروش و آزادشده ٔ تاج الحضرةبن عمید خراسانی بود. او از ابومظفر موسی بن انصاری حدیث استماع کرد. سمعانی گوید من از او (یعنی از ابوالذّر)قسمتی از کتاب انتقاء سید حسن علوی را استماع کردم .و...
-
خادم
لغتنامه دهخدا
خادم . [ دِ ] (اِخ ) ابوالعلاری صواب بن عبداﷲ الجمالی . پیری صالح بود و از ابومحمد کامکاربن عبدالرزاق الحجاجی حدیث استماع کرد. سمعانی گوید من هم از او (یعنی از ابوالعلاری ) در مرو حدیث استماع کردم .این ابوالعلاری مردی بود که در نماز جماعت و امور دینی...
-
خادم
لغتنامه دهخدا
خادم . [ دِ ] (اِخ ) ابوالمنسک عنبربن عبداﷲ التبری (کذا) الخادم . مردی صالح و نیکوسیرت بود. وی از ابوالخطاب بن النظر القاری و ابوعبداﷲ حسن بن احمدبن طلحه نعالی و جز ایشان حدیث استماع کرد. سمعانی گوید: من نیز از او در مکه حدیث استماع کردم . وفاتش در آ...