کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استقلال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استقلال
لغتنامه دهخدا
استقلال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برداشتن و بلند کردن . || بلند برآمدن . به جای بلند آمدن . یقال : استقل ّ الطائر فی طیرانه . || بلند و دراز شدن گیاه . || رفتن . || کوچ کردن قوم . || رخت برگرفتن . (منتهی الارب ). || استقلال حمول البین ؛ برگرفتن خوان طعام ...
-
واژههای همآوا
-
استغلال
لغتنامه دهخدا
استغلال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) غله آوردن خواستن . (منتهی الارب ). از چیزی غله گرفتن . (تاج المصادر بیهقی )(زوزنی ). از جایی غله گرفتن . || بکشیدن وحمل غله داشتن . بر کشانیدن غله داشتن . (منتهی الارب ). || مزدوری گرفتن . || برداشتن غله : استغل المستغلات...
-
جستوجو در متن
-
مستقلاً
لغتنامه دهخدا
مستقلاً. [ م ُ ت َ ق ِل ْ لَن ْ ] (ع ق ) به استقلال . بالاستقلال . مستقلانه . منفرداً و بطور تنهایی و بدون شرکت دیگری . بالانفراد. و رجوع به مستقل و استقلال شود.
-
خودمختاری
لغتنامه دهخدا
خودمختاری . [ خوَدْ / خُدْ م ُ ] (حامص مرکب ) استقلال . بدون قیمومت . بدون صاحب اختیاری . آزادی .- حکومت خودمختاری ؛ با استقلال حکومت کردن . حکومت بدون قیمومت . حکومت بدون سرپرست .
-
گوئو
لغتنامه دهخدا
گوئو. [ ءُ ] (اِخ ) نام شورشیان هلند در مقابل فیلیپ دوم در جنگ استقلال (1567).
-
لامارمرا
لغتنامه دهخدا
لامارمرا. [ م ُ ] (اِخ ) آلفونس دو. ژنرال و سیاستمدار ایتالیائی و یکی از پیشقدمان و گشایندگان راه استقلال و آزادی ایتالیا. مولد تورن . (1804-1878م .).
-
مستقلة
لغتنامه دهخدا
مستقلة. [ م ُ ت َ ق ِل ْ ل َ ] (ع ص ) تأنیث مستقل . رجوع به مستقل و مستقلات و استقلال شود.
-
کامل
لغتنامه دهخدا
کامل . [ م ِ ] (اِخ ) الشیخ کامل القصاب . از پیشوایان استقلال سوریه است . (1373 - 1290 هَ .ق ). رجوع به محمد کامل بن احمدبن عبدالقادر شود.
-
قرطبة
لغتنامه دهخدا
قرطبة. [ ق ُ طُ ب َ ] (اِخ ) کردوبا. شهری است در مکزیک دارای 30000 تن جمعیت که در آن استقلال مکزیک به سال 1821 م . اعلان شد. (ذیل المنجد).
-
کارلستاد
لغتنامه دهخدا
کارلستاد. (اِخ ) کارلشتاد. شهری از کشور سوئد در ساحل «ونر» دارای 21000 سکنه . استقلال «نروژ» در اینجا شناخته شده (1905 م .).
-
پالی کار
لغتنامه دهخدا
پالی کار. (اِخ ) نام سربازان چریک یونانی در جنگ استقلال یونان . || امروز این نام بر کسانی از یونانیان اطلاق می شود که به عادات و سنن قدیمه و البسه ٔ ملی خود پای بند باشند.
-
کاملیه
لغتنامه دهخدا
کاملیه . [ م ِ لی ی َ ] (اِخ ) المدرسةالکاملیه . مدرسه ای است که کامل القصاب محمدبن کامل بن احمدبن عبدالقادر از پیشوایان استقلال سوریه در دمشق بنا نهاد. رجوع به کامل القصاب و محمدبن کامل بن احمدبن عبدالقادر شود.
-
نورالدین
لغتنامه دهخدا
نورالدین . [ رُدْ دی ] (اِخ ) عمربن علی الرسولی . سرسلسله ٔ رسولیان یمن است . به سال 625 هَ . ق . پس از مرگ مسعود ایوبی وی در یمن دعوی استقلال کرد. رجوع به ائمه ٔ رسولی و رسولیان یمن شود.