کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استقرار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استقرار
لغتنامه دهخدا
استقرار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ثبات . سکون . آرام گرفتن . (غیاث ) (تاج المصادر بیهقی ). ثابت شدن . (غیاث ). قرار و ثبات ورزیدن به جائی . آرمیدن . (منتهی الارب ). قرار گرفتن : احوال امیرالمؤمنین القادر باﷲو استقرار خلافت بر او. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 30...
-
واژههای همآوا
-
استغرار
لغتنامه دهخدا
استغرار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) به غفلت افتادن . (منتهی الارب ). || بر کسی بغفلت او درآمدن . بر غفلت کسی آمدن . (منتهی الارب ). سرزده درآمدن بر کسی .
-
جستوجو در متن
-
مستقر
لغتنامه دهخدا
مستقر. [ م ُ ت َ ق ِرر ] (ع ص ) نعت فاعلی از استقرار. قرارگیرنده و ساکن و متمکن و ثابت شونده در جایی . (از اقرب الموارد). رجوع به استقرار شود.
-
کیسه بندی
لغتنامه دهخدا
کیسه بندی . [ س َ / س ِ ب َ ] (حامص مرکب ) استقرار جسمی خارجی که حل ناشدنی است در نسج بدن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
آرامیدگی
لغتنامه دهخدا
آرامیدگی . [ دَ / دِ ] (حامص ) طمأنینه . سکون . قرار. استقرار. آرمیدگی .- آرامیدگی نمودن ؛ تَوَقّر.
-
قفازة
لغتنامه دهخدا
قفازة. [ ق َف ْ فا زَ ] (ع اِ) زن ، به خاطر اندک بودن استقرار وی . (اقرب الموارد). || دست موزه . (دهار).
-
اسرامیل
لغتنامه دهخدا
اسرامیل . [ اَ ] (اِخ ) یکی ازمواضع استقرار عساکر ابوخزیمه در طبرستان . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 165 بخش انگلیسی ).
-
برقراری
لغتنامه دهخدا
برقراری . [ ب َ ق َ] (حامص مرکب ) استقرار: پس از برقراری اصول دمکراسی . || (ص نسبی ) منصوب شده . (ناظم الاطباء).
-
لنده
لغتنامه دهخدا
لنده . [ ل َ دِ ] (اِخ ) رُبِر. عضو مجلس کنوانسیون ، مولد بزنی و وزیر دارائی فرانسه هنگام دیرکتوار (قبل از استقرار ناپلئون ) بود (1746-1825 م .).
-
ازدره
لغتنامه دهخدا
ازدره . [ اَ دَرْ رَ ] (اِخ ) یکی ازمواضع استقرار ساخلو ابوخزیمه در طبرستان . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 165 بخش انگلیسی ).
-
اسفندیار
لغتنامه دهخدا
اسفندیار. [ اِ ف َ ] (اِخ ) موضعی در طبرستان ، یکی از مواضع استقرار عساکر ابوخزیمه . (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 165 بخش انگلیسی ).
-
وضعیت
لغتنامه دهخدا
وضعیت . [ وَ عی ی َ ] (از ع ، اِ) طرز استقرار. (فرهنگ فارسی معین ). || موقع. موقعیت : وضعیت اجتماعی ، وضعیت سیاسی . توضیح اینکه این کلمه را فارسی زبانان از وضع عربی ساخته اند. بعضی این کلمه را غلط پندارند، و غلط نیست . (از یادداشتهای قزوینی ).
-
آرسس
لغتنامه دهخدا
آرسس . [ س ِ ] (اِخ ) نام پادشاه ایران ، پسر اردشیر سوم ، موسوم به اوخوس . و او را اندکی پس از استقرار بر اریکه ٔ ملک باگواس ِ خواجه سرا مسموم کرد. و این باگواس همان است که اردشیر دوم را نیز کشته بود (336 ق .م .).