کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استفراخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استفراخ
لغتنامه دهخدا
استفراخ . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برای جوجه آوردن جا گرفتن کبوتر و مرغ و جز آن . جهت چوزه جا گرفتن کبوتر و جز آن . (منتهی الارب ). || فراگرفتن کبوتر ازبهر بچه . (تاج المصادر بیهقی ). مرغ داشتن برای بچه کردن . جهت چوزه بیرون آوردن ، داشتن . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
مستفرخ
لغتنامه دهخدا
مستفرخ . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استفراخ . بیرون آوردن دارنده جهت چوزه . (از منتهی الارب ). کبوتری که جهت چوزه ٔ خود جامی گیرد. (ناظم الاطباء). کسی که کبوتر را برای جوجه ها بگیرد. (از اقرب الموارد). رجوع به استفراخ شود.