کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استغراب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استغراب
لغتنامه دهخدا
استغراب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سخت بخندیدن . (تاج المصادر بیهقی ). نیک سخت بخندیدن . (زوزنی ). مبالغه کردن در خنده . و اُستغرب ، مجهولاً کذلک . (منتهی الارب ). || غریب و عجیب آمدن . (زوزنی ). عجیب و غریب شمردن . غریب آمدن . (تاج المصادر بیهقی ). بعید ش...
-
جستوجو در متن
-
مستغرب
لغتنامه دهخدا
مستغرب . [ م ُت َ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استغراب . آنکه کسی را غریب می یابد. (اقرب الموارد). || مبالغه نماینده در خنده . (منتهی الارب ). رجوع به استغراب شود.
-
غریب شمردن
لغتنامه دهخدا
غریب شمردن . [ غ َ ش ُ / ش ِ م ُ دَ ] (مص مرکب ) عجیب و نادر شمردن . استغراب . رجوع به غریب شود.
-
مستغرب
لغتنامه دهخدا
مستغرب . [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استغراب . غریب یافته شده و غریب بشمار آمده . (اقرب الموارد). غریب داشته . عجیب و غریب و بیگانه . || نادر. (ناظم الاطباء). بعید. || آنکه غریب نوازی می کند. || متعجب و حیران . (ناظم الاطباء). رجوع به استغراب...
-
غریب آمدن
لغتنامه دهخدا
غریب آمدن . [ غ َ م َ دَ ] (مص مرکب )شگفت آمدن . عجیب به نظر آمدن . شگفت جلوه گر شدن . غریب نمودن . استغراب . (تاج المصادر بیهقی ) : غریب نآیدش از من غریو گر شب و روزبناله رعد غریوانم و به صورت غرو. کسائی .نه آن میوه ای کو غریب آیدت کزو تا توانی نصیب...
-
یک کاره
لغتنامه دهخدا
یک کاره . [ ی َ / ی ِ رَ / رِ ] (ص نسبی ) دارای یک کار. || که یک کار از او ساخته شود. || (ق مرکب ) در تداول زنان ، جمله ای است اظهار تعجب و شگفتی را. کلمه ای است استغراب و استعجاب عملی غیرمنتظره را. مثلاً گویند: «یک کاره از خانه ات پا شدی اینجاآمدی ک...
-
کذا
لغتنامه دهخدا
کذا. [ ک َ ] (ع از مبهمات یا حرف ) چنین . یقال فعلت کذا و کذا. (منتهی الارب ). کلمه ای است مرکب از «ک » تشبیه و «ذا» اشاره بمعنی مثل این و چنین .(از ناظم الاطباء). و صاحب منتهی الارب در ذیل معانی حروف آرد: کذا بر سه وجه آید: 1 - دو کلمه و باقی براصل ...
-
لغت
لغتنامه دهخدا
لغت . [ ل ُ غ َ ] (ع اِ) (از یونانی لگس ) لغة. آوازها که مردمان برای نمودن اغراض از مخرجهای دهان و حلق برآرند. اصواتی که هر قوم بدان از اغراض خویش تعبیر کند. (ابن جنی ). هر لفظی که برای معنائی نهاده است . (ابن حاجب ). کلام . نطق . کل لفظ وُضع لمعنی ....
-
ماه
لغتنامه دهخدا
ماه . (اِخ ) قمر. (فرهنگ رشیدی ) (از فرهنگ جهانگیری ). بمعنی نیر اصغر است که عربان قمر خوانند. (برهان ). قمر را گویند و به زبان دری و تبری مونک و مانک گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). و اضافت ماه به طرف فلک و مترادفات آن حقیقت است و این از جهت اظهار خص...