کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استعجام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استعجام
لغتنامه دهخدا
استعجام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بسته شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ناتوان شدن بسخن گفتن . عاجز شدن در سخن . بسته گردیدن بر کسی سخن و ناتوانی از فصیح گفتن : استعجم علیه الکلام . || خاموش گشتن از پاسخ سائل : استعجم عن جواب السائل . || قادر نشدن بر ...
-
جستوجو در متن
-
مستعجم
لغتنامه دهخدا
مستعجم . [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استعجام . آنکه سخن پیدا گفتن نتواند و گنگ . (منتهی الارب ). || آنکه اصولاً قادر بر سخن گفتن نباشد. || آنکه از غلبه ٔ خواب قادر بر خواندن نباشد. (اقرب الموارد). رجوع به استعجام شود.