کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استعاره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
استعارة
لغتنامه دهخدا
استعارة. [ اِ ت ِ رَ ] (ع مص ) استعارت . بعاریت خواستن چیزی را. (منتهی الارب ). عاریت خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). || تنها شدن . انفراد. یقال : استعور؛ اذا انفرد. (منتهی الارب ). || دست بدست گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ). || استعارة ادعاء معنی ا...
-
استعارة التخییلیة
لغتنامه دهخدا
استعارة التخییلیة. [ اِ ت ِرَ تُت ْ ت َخ ْ لی ی َ ] (ع اِ مرکب ) (الَ ...) ان یستعمل مصدرالفعل فی معنی غیر ذلک المصدر علی سبیل التشبیه ثم یتبع فعله فی النسبة الی غیر. نحو کشف (؟) فان مصدره هو الکشف فاستعیر الکشف للازالة ثم استعار کشف لأزال تبعاً لمص...
-
استعارة الترشیحیة
لغتنامه دهخدا
استعارة الترشیحیة. [ اِ ت ِ رَ تُت ْ ت َ حی ی َ ] (ع اِ مرکب ) (الَ ...) هی اثبات ملایم المشبه به للمشبه . (تعریفات جرجانی ). و رجوع به استعاره شود.
-
استعارة بالکنایة
لغتنامه دهخدا
استعارة بالکنایة. [اِ ت ِ رَ ت ُ بِل ْ ک ِ ی َ ] (ع اِ مرکب ) (الَ ...) هی اطلاق لفظ المشبه و ارادة معناه المجازی و هو لازم المشبه به . (تعریفات جرجانی ). و رجوع به استعاره شود.
-
جستوجو در متن
-
مکنیة
لغتنامه دهخدا
مکنیة. [ م َ نی ی َ ] (ع ص ) مؤنث مکنی . رجوع به مکنی شود.- استعاره ٔ مکنیة ؛ رجوع به استعاره شود.
-
عنادیة
لغتنامه دهخدا
عنادیة. [ ع ِ دی ی َ ] (ع ص نسبی ) (اصطلاح بیان ) قسمی از استعاره است ، و آن وقتی است که اجتماع مستعار و مستعارمنه در چیزی امکان پذیر نباشد، مانند میتاً ضالاً، در این آیه ٔ «اء وَ من کان میتاً فأحییناه » (قرآن 122/6) که منظور از «میت » ضال و شخص گمر...
-
عبهر جانان
لغتنامه دهخدا
عبهر جانان . [ ع َ هََ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) استعاره است از چشم معشوق . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
لوح خاموشی
لغتنامه دهخدا
لوح خاموشی . [ ل َ / لُو ح ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به معنی خاموشی است و لوح را استعاره کرده اند. (برهان ).
-
عجیزة
لغتنامه دهخدا
عجیزة. [ ع َ زَ ] (ع اِ) سرین زن خاصةً و گاهی به استعاره برای مرد آید و منه رفع عجیزته من السجود. (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
استعارات
لغتنامه دهخدا
استعارات . [ اِ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ استعارة: و خوانندگان این کتاب را باید که همّت بر تفهّم معانی مقصور گردانند و وجوه استعارات آنرا بشناسند. (کلیله و دمنه ).
-
سترک
لغتنامه دهخدا
سترک . [ س ِ ت َ رَ ] (اِ) مردم گیاه بود یعنی درخت واقواق . (اوبهی ). یبروح . رجوع به استرک ، و اصطرک شود. || به استعاره زنان نازاینده که بعربی عقیم است بدان نسبت است . (اوبهی ). رجوع به استرک و اصطرک شود.
-
فرسن
لغتنامه دهخدا
فرسن . [ ف ِ س ِ ] (ع اِ) سپل شتر. (منتهی الارب ). طرف خف البعیر. (اقرب الموارد). || سم گوسفند. (منتهی الارب ). و نیز برای سم گوسفند استعاره شود و گویند: فرسن شاة و نون زائد است . (از اقرب الموارد).
-
فاضل تاشکندی
لغتنامه دهخدا
فاضل تاشکندی . [ ض ِ ل ِ ک َ ] (اِخ ) ادیب گمنامی است که در کشف الظنون از او نام برده شده و رساله ٔ «بحث » او را با ابوالسعود درباره ٔ استعاره ٔ تمثیلیه ، صاحب مأخذ فوق بعنوان کتابی یاد کرده است . رجوع به کشف الظنون ج 1 ستون 221 شود.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) لیثی سمرقندی . او راست : رساله ٔ ترشیحیّه در اقسام استعاره و این رساله را عصام الدین شرح کرده است . و حاشیه ای بر شرح مفتاح و رساله ٔ عضدالدین در وضع و فرائدالفوائد.