کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استصعاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استصعاب
لغتنامه دهخدا
استصعاب . [ اِ ت ِ] (ع مص ) دشوار شدن کار بر کسی . (منتهی الارب ). صعب شدن و صعب آمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). سختی .دشواری . صعوبت . دشخوار شدن . سخت شدن . || سرکشی و نفوری کردن ستور. || دشوار یافتن چیزی را. (منتهی الارب ). || دشوار شمردن .
-
جستوجو در متن
-
مستصعب
لغتنامه دهخدا
مستصعب . [ م ُ ت َ ع َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استصعاب . کاری که سخت و دشوار بنظر آمده باشد. (اقرب الموارد). دشوار. سخت . رجوع به استصعاب شود.
-
مستصعب
لغتنامه دهخدا
مستصعب . [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استصعاب . سخت شمارنده و سخت یابنده کاری را. (اقرب الموارد). || کاری که سخت و دشوار شده باشد، فعل آن بصورت لازم و متعدی به کار می رود. (اقرب الموارد). دشوار. (آنندراج ). سخت . رجوع به استصعاب شود.
-
دشخوار شدن
لغتنامه دهخدا
دشخوار شدن . [ دُ خوا / خا ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دشوار شدن . سخت شدن . صعب گشتن . استصعاب . اعتیاص . (تاج المصادر بیهقی ). اعیاء. اقذعلال . التباث . تعذّر. (المصادر زوزنی ). تعسّر. صُعوبة. عُسر. (تاج المصادر بیهقی ) : بیامد رسن بستد از پیشکارشد آن کار ...