کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استراء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استراء
لغتنامه دهخدا
استراء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اختیار کردن چیزی را. (منتهی الارب ). برگزیدن . (منتهی الارب ) (زوزنی ): استراء الموت الحی ؛ برگزید مرگ ، مهتران قبیله را. || بشب رفتن . (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
استرآء
لغتنامه دهخدا
استرآء. [ اِ ت ِرْ ] (ع مص ) دیدن . || دانستن . || دیدن خواستن . || کنکاش خواستن از کسی . || یقال : فلان یُسْتَرأی ̍ من الرّیاء؛ کما تقول یستحق و یستعقل . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
استرآء
لغتنامه دهخدا
استرآء. [ اِ ت ِرْ ] (ع مص ) دیدن . || دانستن . || دیدن خواستن . || کنکاش خواستن از کسی . || یقال : فلان یُسْتَرأی ̍ من الرّیاء؛ کما تقول یستحق و یستعقل . (منتهی الارب ).
-
اصطراع
لغتنامه دهخدا
اصطراع . [ اِطِ ] (ع مص ) کشتی گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). با یکدیگر کشتی گرفتن . (زوزنی ). با یکدیگر کشتی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). تصارع . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مستری
لغتنامه دهخدا
مستری . [ م ُ ت َ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از استراء. شیر بیشه . (منتهی الارب ). اسد. (اقرب الموارد). رجوع به استراء شود.
-
اختیار کردن
لغتنامه دهخدا
اختیار کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گزیدن . بگزیدن . برگزیدن . گزین کردن . استراء : از شاه بختیارتر امروز شاه نیست کو از همه جهان چو توئی کرد اختیار. فرخی .نیک اختیار کرد خداوند ما وزیرزین اختیار کرد جهان سربسر منیر. فرخی .از کارها کریمی و فضل اخت...
-
برگزیدن
لغتنامه دهخدا
برگزیدن . [ ب َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) قبول نمودن . اختیار نمودن . انتخاب کردن . (آنندراج ). برگزیدن برای خود. مستخلص کردن خود را. استخلاص کردن برای خویش . غث و سمین کردن . نخبه کردن . (یادداشت دهخدا). أثر. اِجتباء. (المصادر زوزنی ). اجتیال . اختصاص . ...
-
اختیار
لغتنامه دهخدا
اختیار. [ اِ ] (ع مص ) گزیدن . برگزیدن . (تاج المصادر) (زوزنی ). استراء. گزین کردن . خَیره . (منتهی الارب ). انتخاب : الحمدُ للّه الذی اختار محمداً صلی اﷲعلیه و آله و سلم من خیر اُسرةِ. (تاریخ بیهقی ). و در شغل عرض اختیار سلطان بر تو افتاده است . (تا...