کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استرآباد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
استراباد
لغتنامه دهخدا
استراباد. [ اِ ت َ ] (اِخ ) استرآباد. دهی نزدیک جرجان . (منتهی الارب ). شهریست [ بناحیت دیلمان ] بردامن کوه نهاده بانعمت و خرم و آبهای روان و هوای درست و ایشان به دو زبان سخن گویند یکی به لوترای استرابادی و دیگری به پارسی کردانی و از وی جامه های بسیا...
-
جامع استرآباد
لغتنامه دهخدا
جامع استرآباد. [ م ِ ع ِ اِ ت ِ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان آرد:بنای این مسجد در سال 804 هَ .ق . ساخته شده ولی بانی آن معلوم نیست . این جامع وضع خوبی دارد و موقوفاتی بسیار نیز داشته است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 97).
-
استرآباد اردشیر
لغتنامه دهخدا
استرآباد اردشیر. [ اِ ت َ اَ دَ ] (اِخ ) رمسِن یا کرخای میشان .
-
واژههای همآوا
-
استراباد
لغتنامه دهخدا
استراباد. [ اِ ت َ ] (اِخ ) استرآباد. دهی نزدیک جرجان . (منتهی الارب ). شهریست [ بناحیت دیلمان ] بردامن کوه نهاده بانعمت و خرم و آبهای روان و هوای درست و ایشان به دو زبان سخن گویند یکی به لوترای استرابادی و دیگری به پارسی کردانی و از وی جامه های بسیا...
-
جستوجو در متن
-
گرمابه سرا
لغتنامه دهخدا
گرمابه سرا. [ گ َ ب َ س َ ] (اِخ ) از جمله ٔ دهات استراباد که در چهارفرسخی شرقی استراباد است . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 171).
-
سپانلو
لغتنامه دهخدا
سپانلو. [ س ِ ] (اِخ ) نام قبیله ای است از طایفه ٔ قاجار که به استراباد کوچ داده شده اند. رجوع به ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 108 شود.
-
جلین
لغتنامه دهخدا
جلین .[ ج ِ ] (اِخ ) یا جیرین از دیه های استرآباد رستاق است . رجوع به مازندران و استرآباد رابینو ص 170 شود.
-
پیش آهنگ
لغتنامه دهخدا
پیش آهنگ . [ هََ ] (اِخ ) نام موضعی به استرآباد رستاق . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 127 بخش انگلیسی ).
-
سرخانکلا
لغتنامه دهخدا
سرخانکلا. [ س ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان استراباد. (از ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 170).
-
سالا
لغتنامه دهخدا
سالا. (اِخ ) یکی ازدهات کوهسار استرآباد. رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 172 و بخش انگلیسی آن ص 129 شود.
-
طالبو
لغتنامه دهخدا
طالبو. [ ل ِ ] (اِخ ) یکی از رستاقهای استرآباد. (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 127).
-
طالو
لغتنامه دهخدا
طالو.(اِخ ) قریه ای است از قراء استرآباد رستاق . (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 128 بخش انگلیسی ).
-
قراکل
لغتنامه دهخدا
قراکل . [ ق َ ک ُ ] (اِخ ) دهی است در ناحیه ٔ فخرعمادالدوله از دههای استراباد رستاق . (ترجمه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 170).