کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استدلالی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استدلالی
لغتنامه دهخدا
استدلالی . [ اِ ت ِ ] (ص نسبی ) منسوب به استدلال . || آنکه دلیل بر دعوی اقامه کند. || مجازاً، حکیم . کلامی . مقابل کشفی و شهودی : پای استدلالیان چوبین بودپای چوبین سخت بی تمکین بود.مولوی .
-
جستوجو در متن
-
نوری
لغتنامه دهخدا
نوری . (اِخ ) جواد (حاجی میرزا...) بن حاجی ملا محمدعلی نوری . از فقهای امامیه و از مراجعتقلید شیعیان است . وی گذشته از رساله ٔ علمیه و رساله ٔ استدلالی نماز شب ، رسالاتی در طهارت و صلوة و نکاح و تجارت تصنیف کرده است و به سال 1323 هَ . ق . در اصفهان و...
-
جوهر فرد
لغتنامه دهخدا
جوهر فرد. [ ج َ / جُو هََ رِ ف َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح متکلمین ) جوهری که بهیچ وجه تجزی قبول نکند، نه عقلاً و نه وهماً و نه فرضاً. جزء لایتجزی ̍. ذره . کوچکترین جزو هر جسم که قابل تجزیه و تقسیم نیست . (فرهنگ فارسی معین ). || کنایه از دهان...
-
الر
لغتنامه دهخدا
الر. [ اُ ل ِ ] (اِخ ) لئونار (1707 - 1783 م .). عالم ریاضی دان سویسی متولد به بال . وی با اکتشافات گرانبهای خود آنالیز و مکانیک استدلالی را توسعه داده است . در علم هیئت تئوری جدید ماه و یادداشتهای مهمی درباره ٔ عدم تساوی کواکب را به وی مدیونند. علاو...
-
فاضل هندی
لغتنامه دهخدا
فاضل هندی . [ ض ِ ل ِ هَِ ] (اِخ ) محمدبن تاج الدین حسن بن محمد اصفهانی ، مقلب به الفاضل الهندی . از دانشمندان اواخر دوره ٔ صفوی و از بزرگان زمان خود در دانش و فنون بود. تولدش در سال 1062 هَ. ق . اتفاق افتاد. دوران کودکیش در هندوستان گذشت وبهمین سبب ...
-
درازی
لغتنامه دهخدا
درازی . [ دَرْ را زی ی ] (اِخ ) یوسف بن ابراهیم درازی بحرانی ، مکنی به ابن عصفور، از آل عصفور. فقیه امامی قرن دوازدهم هجری . وی از اهالی بحرین بود. به سال 1107 هَ . ق . متولد شد و در سال 1186 هَ . ق . در شهر کربلاء درگذشت . او راست : انیس المسافر و ج...
-
انصاری
لغتنامه دهخدا
انصاری . [ اَ ] (اِخ ) شیخ مرتضی بن محمد امیر شوشتری . از مجتهدان بنام شیعه بود. در بیست سالگی به عراق رفت و در کربلا نزد سید مجاهد و دیگران تلمذ کردو هنگام محاصره ٔ کربلا توسط دولت عثمانی به کاظمین رفت و سپس به شوشتر شد و پس از دو سال مجدداً به عراق...
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْس ِ ] (اِخ ) قمی . ابن محمد حسن . معروف به میرزای قمی . فقیه شیعی . وی اصلاً گیلانی و مولد او به سال 1152 هَ . ق . بجاپلق بود و در عراق تلمذ آقا باقر بهبهانی و دیگران کرد و سپس در قم اقامت گزید. او را تألیفات کثیره است از جمله ...
-
دیالکتیک
لغتنامه دهخدا
دیالکتیک . [ ل ِ ] (فرانسوی ، اِ) لفظی که بطور کلی بمعنی بررسی نقادانه مطابقت یک عقیده یا رأی است با حقیقت و در اصطلاح فلسفه بمعنای مختلف به کار رفته است . اصلا دیالکتیک بمعنی فن استدلال و احتجاج بوسیله ٔ سؤال و جواب بوده است و ارسطو اختراع آن را ب...
-
قلیل
لغتنامه دهخدا
قلیل . [ ق َ ] (ع ص ) پست قامت لاغر. || کم و اندک . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). یسیر. نزر. واحد و جمع در این یکسان بود. (مهذب الاسماء). ج ، قلیلون و اَقِلاّء و قُلَل و قُلُلون . (منتهی الارب )(اقرب الموارد): و اذکروا اذ انتم قلیل . (قرآن 26/8) و ق...
-
معرفت
لغتنامه دهخدا
معرفت . [ م َ رِ ف َ ] (ع اِمص ) شناختگی و شناسایی . (ناظم الاطباء). شناسایی . شناخت . آشنائی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و آنکه در سایه ٔ رایت علما آرام گیرد تا به آفتاب کشف نزدیک افتد به مجرد معرفت آن چندان شکوه در ضمیر او پیدا آید که اوهام نها...
-
فخرالمحققین
لغتنامه دهخدا
فخرالمحققین . [ ف َ رُ ل ْ م ُ ح َق ْ ق ِ ] (اِخ ) محمدبن علامه ٔ حلی ، گاه او را به لقب فخرالاسلام ، فخرالدین و رأس المدققین هم خوانده اند. از اعاظم و محققان علمای امامیه و از ثقات و مدققین فقهای شیعه و جامععلوم عقلی و نقلی بوده است . و پدر وی با آ...
-
فیض
لغتنامه دهخدا
فیض . [ ف َ ] (اِخ ) (آیت اﷲ محمد) ابن علی اکبربن محمد. از فقهاء و مراجع بزرگ تقلید و از احفاد ملا محسن فیض کاشانی است . وی به سال 1293 هَ . ق . در قم متولد شد و در نجف و سامره از محضر درس اساتید بزرگ آخوند ملا کاظم خراسانی و سیدمحمدکاظم یزدی و میرزا...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن مهدی بن ابی ذر النراقی الکاشانی . فقیهی از مردم نراق کاشان ، جامع اکثر علوم از فقه و اصول و ریاضی و نجوم و غیرها و با جنبه ٔ فقاهت نیز شعر می گفت و صافی تخلص می کرد. و عظیم الجثه و بطین و متبدن بود و در شفقت برعیت و ضعفا و...