کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استخراج داده ها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
افشرده
لغتنامه دهخدا
افشرده . [ اَ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف ، اِ) خلاصه ٔچیزی که از افشردن بیرون آید و بعربی عصاره گویند وافشرج معرب او است . (آنندراج ). قوسی گوید: عصاره ٔ هرچیز مثل غوره و آلو و مانند آن و عوام آبشله بمد و قصر خوانند. (آنندراج ). عصاره ٔ مایعی که با فشار از ...
-
خرده اوستا
لغتنامه دهخدا
خرده اوستا. [ خ ُ دَ / دِ اَ وِ ] (اِخ ) نام قسمتی از اوستای حاضر است که در زمان شاپور دوم ساسانی نوشته شده برای نماز و ادعیه ٔ روزانه و ایام متبرکه ٔ ماه و جشن های دینی و جز آن ، این ادعیه و صلوات را آباذرباد مهراسپندان موبدان موبد عصر شاه پور دوم ا...
-
لرستان
لغتنامه دهخدا
لرستان . [ ل ُ رِ ] (اِخ ) یعنی اراضی لرنشین و آن ناحیتی است وسیع به مغرب ایران که از شمال محدود است به کرمانشاه و از مشرق به کوههای بروجرد و ملایر و از مغرب به عراق و از جنوب به خوزستان .لرستان را به دو قسمت تقسیم میکنند: پیشکوه و پشتکوه و رود سیمره...
-
زفت
لغتنامه دهخدا
زفت . [ زِ ] (اِ) نوعی از قیر باشد و آن چیزی است سیاه و چسبنده که از درخت صنوبر حاصل شود و بر سر کچلان چسبانند و در عربی نیز به کسر اول همین معنی دارد. وآن سه نوع است یکی زفت رومی و آن براق و صاف و املس می باشد و از روم می آورند و بعضی گویند همین زفت...
-
گنجفه
لغتنامه دهخدا
گنجفه . [ َگ ج َ ف َ / ف ِ ] (اِ) نام بازیی است معروف .... (آنندراج ذیل گنجیفه ). در مجله ٔ یغما مقاله ای تحت عنوان گنجفه آمده است که خلاصه ٔ آن نقل میشود: گنجفه چیست ؟ مؤلف آنندراج نویسد: «گنجیفه بالفتح ف ، نام بازیی است معروف آنرا به حذف تحتانی گن...
-
چغندر قند
لغتنامه دهخدا
چغندر قند. [ چ ُ غ ُ دَ رِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی از چغندرکه به کار ساختن شکر و قند آید. قسمی چغندر که در کارخانه های بزرگ یا کارگاههای کوچک بوسایل صنعتی و شیمیائی قند و شکر از آن بدست آورند. آقای مسعود کیهان در کتاب جغرافیای اقتصادی خود...
-
زایجه
لغتنامه دهخدا
زایجه . [ ج َ / ج ِ ] (اِ) زایجه لوحه ٔ مربع یا دائره واری است که برای نشان دادن مواضع ستارگان در فلک ، ساخته میشود تا برای بدست آوردن حکم [ طالع ] مولد [ ولادت ، زایش ] و چیزهای دیگر بدان بنگرند. اشتقاق فارسی زایجه از زایش بمعنی مولد است ، سپس تعریب...
-
ناصرالدین شاه قاجار
لغتنامه دهخدا
ناصرالدین شاه قاجار. [ ص ِ رُدْ دی هَِ ] (اِخ ) ابن محمد شاه بن عباس میرزابن فتحعلی شاه قاجار. چهارمین سلاطین قاجاریه است . وی در ششم ماه صفر سال 1247 هَ . ق . متولد و به سال 1313 پس از 49 سال سلطنت کشته شد.تاجگذاری . به سال 1264 هَ . ق . که محمدشاه ...
-
باروت
لغتنامه دهخدا
باروت . (اِ)بارود. یَمسو. (برهان ). بارو. (در کلام قدما و اکابردیده نشده و مستحدث است ). (رشیدی ). شوره . دارو. (اسدی ). اَشوش . (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). ملح البارود.(دزی ج 1). ملح صینی . (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). حجر آسیوس . اسیوس . اسیوش . ح...
-
مصحف
لغتنامه دهخدا
مصحف . [ م ُ ص َح ْ ح َ ] (ع ص ) خطاشده در نبشته . (ناظم الاطباء). کلمه که خطا نوشته شده است . || کلمه ای که خطا خوانده شده . لفظی که به تغییر نقطه لفظ دیگر خوانده شود، چون عید و عبد، و توشه و بوسه ، و جز آن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). کلمه ای را نا...
-
زیج
لغتنامه دهخدا
زیج . (معرب ، اِ) معرب زیگ است و آن کتابی باشد که منجمان احوال و حرکات افلاک و کواکب را از آن معلوم کنند. (برهان )... و بمناسبت آن نام علمی است در اصول احکام علم نجوم و هیئت که تقویم از آن استخراج کنند... همچنین زیج قانون تنجیم است که در جداول آن اوض...
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) جمشیدبن مسعودبن محمودبن محمد کاشانی . محیط طباطبائی در مقاله ٔ خود بعنوان «غیاث الدین جمشید» چنین آرد: غیاث الدین جمشید پسر مسعودبن محمودبن محمد طبیب از مردم کاشان بود. تاریخ تولد او را از روی قرینه و قیاس میتوان به دس...
-
کاتب چلبی
لغتنامه دهخدا
کاتب چلبی . [ ت ِ چ َ ل َ ] (اِخ ) سالی به یک آرد: لقب الحاج مصطفی بن عبداﷲ مؤلف کشف الظنون است . وی یکی از مشاهیر علماء عثمانی و فرزند مردی سپاهی است . بسال (1000 هَ . ق .) در استانبول تولد یافته و نزد علمای معروف عصر خود مانند قاضی زاده ، اعرج مصط...
-
اردشیر دوم
لغتنامه دهخدا
اردشیر دوم . [ اَ دَ / دِ رِ دُوْ وُ ] (اِخ ) (هخامنشی ) اسم این پادشاه را چنین نوشته اند: در کتیبه های هخامنشی به پارسی قدیم اَرْت َ خْشَثْرَ، در توریة (کتاب عزرا و کتاب نحمیا) اَرْت َ خشَثتا، نویسندگان یونانی مانند دیودور،آریان ، سترابون و پولی ین ...
-
حروفیان
لغتنامه دهخدا
حروفیان . [ ح ُ ] (اِخ ) حروفیه . دارندگان مذهبی که پایه ٔ آن برافکار خرافی علم الحروف نهاده شده است . تاریخ اعتقادبه خاصیت داشتن حروف در اسلام بسیار کهن است . ابن ندیم در الفهرست (ص 429) معزمین یعنی دعانویسان را دو گروه دانسته ، یکی را صاحب طریقه ٔ ...