کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استخدام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استخدام
لغتنامه دهخدا
استخدام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خدمت خواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). اختدام . (منتهی الارب ). خدمت خواستن . خادم خواستن . بچاکری و خادمی گرفتن . برای خدمت خواستن . چاکر داشتن خواستن از کسی یعنی از وی خواستن که چاکر او باشد. || استخدام ، هو ان یذ...
-
جستوجو در متن
-
استحذام
لغتنامه دهخدا
استحذام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: استحذام بذال معجمه همان استخدام است و در فصل میم از باب خاء معجمه مذکور خواهد شد - انتهی . رجوع به استخدام شود.
-
استاژ
لغتنامه دهخدا
استاژ. [ اِ ] (فرانسوی ، اِ) دوره ٔ خدمتی که داوطلبان و مبتدیان برای فراگرفتن معلومات و تجارت پیش از استخدام و اشتغال رسمی گذرانند.
-
خشک پستان
لغتنامه دهخدا
خشک پستان . [ خ ُ پ ِ ] (ص مرکب ) بی شیر. پستانی که شیر ندارد. چون : آن زن که برای دایگی استخدام شده بود خشک پستان بود.
-
مستخدم
لغتنامه دهخدا
مستخدم . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ) خدمت خواهنده . (غیاث ) (آنندراج ). به خادمی گیرنده و کسی را به خدمت وادارکننده . (اقرب الموارد). رجوع به استخدام شود.
-
اختدام
لغتنامه دهخدا
اختدام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خدمتکاری کردن . خدمت کردن خود را. || چاکر داشتن خواستن کسی را. خدمت خواستن از کسی . خادم خواستن کسی . (منتهی الارب ). طلب خدمتکاری کردن . استخدام .
-
خدمت خواستن
لغتنامه دهخدا
خدمت خواستن . [ خ ِ م َ خوا /خا ت َ ] (مص مرکب ) طلب خدمت از کسی کردن . عسف . اعتساف . اِستِخدام . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ).
-
امهان
لغتنامه دهخدا
امهان . [ اِ ] (ع مص ) حقیر شمردن . (ناظم الاطباء). || ضعیف گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || بخدمت گرفتن . استخدام . (از اقرب الموارد). || سرزنش کردن . (ناظم الاطباء).
-
حباشة
لغتنامه دهخدا
حباشة. [ ح ُ ش َ ] (اِخ ) بازاری از بازارهای عرب در جاهلیت است . عبدالرزاق از معمر، از زهری روایت کرده که چون پیغمبر به سن بلوغ رسید و مال نداشت خدیجه او را استخدام کرد، تا به بازار حباشة که در تهامة بود عامل او باشد، و مرد دیگری از قریش را نیز با او...
-
هفتگل
لغتنامه دهخدا
هفتگل . [ هََ گ ِ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی بخش هفتگل از شهرستان اهواز که تا اهواز 90 هزار گز فاصله دارد. هوای آن گرم است و آب آن به وسیله ٔ لوله از رودخانه ٔ زرد تأمین می شود. ساکنان از طایفه ٔ بختیاری و قشقائی هستند و بیشتر در استخدام شرکت نفت اند. (ا...
-
کارگزینی
لغتنامه دهخدا
کارگزینی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) انتخاب شغل . گزینش کار. استخدام . || (اِ مرکب ) (اداره ٔ...) اداره ای است که در وزارت خانه به کار اعضاء رسیدگی کرده شغل آنها را معین و تغییر مأموریت آنها را مطابق اطلاعات و احتیاج و شایستگی هر یک تعیین مینماید و سابقا...
-
مستخدم
لغتنامه دهخدا
مستخدم . [ م ُ ت َ دَ ] (ع ص ، اِ) کسی که از او خدمت خواهند. (غیاث ) (آنندراج ). کسی که دیگری او را به خدمت گرفته باشد. (اقرب الموارد). اجیر و آنکه مزد و اجرت می گیرد برای کار کردن و خدمت نمودن . (ناظم الاطباء). رجوع به استخدام شود. || خدمتگزار. (لغا...
-
نوکری
لغتنامه دهخدا
نوکری . [ ن َ / نُو ک َ ] (حامص ) چاکری . ملازمت . خدمت . فرمانبرداری . (ناظم الاطباء). خدمتکاری . (فرهنگ فارسی معین ). عمل نوکر. رجوع به نوکر شود. || فروتنی . (ناظم الاطباء). || مشاور بودن . (فرهنگ فارسی معین ). || عضویت اداره ٔ دولتی . استخدام دولت...
-
دریک
لغتنامه دهخدا
دریک . [ دِ ] (اِخ ) ادوین لورنتین .(1819 -1880 م .). حفار چاه نفت در ایالات متحده ٔ آمریکای شمالی . وی در سال 1858 برای عملیات حفر چاه نفت استخدام شد و در 27 اوت 1859 در تیتسویل در عمق 69 فوت (حدود 23 متر) به نفت رسید. این چاه نخستین چاه نفت موفقیت ...