کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استحکام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استحکام
لغتنامه دهخدا
استحکام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) استوار شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). استواری . استوار گردیدن . (منتهی الارب ). حصانت . محکمی .اِحکام : الحمد ﷲ الذی انتخب امیرالمؤمنین من اهل تلک الملة التی علت غراسها و رست اساسها و استحکمت ارومتها. (تاریخ بیهقی ...
-
واژههای همآوا
-
استهکام
لغتنامه دهخدا
استهکام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تکبر کردن . (منتهی الارب ). تکبر. بزرگ منشی کردن .
-
جستوجو در متن
-
مستحکمة
لغتنامه دهخدا
مستحکمة. [ م ُ ت َ ک ِ م َ ] (ع ص ) مؤنث مستحکم که نعت فاعلی است از مصدر استحکام . رجوع به استحکام و مستحکم شود.
-
مضبوطی
لغتنامه دهخدا
مضبوطی . [ م َ ] (حامص ) استحکام و استواری و پایداری . (ناظم الاطباء).
-
اکیداً
لغتنامه دهخدا
اکیداً. [ اَ دَن ْ ] (ع ق ) بطور استواری و بطور استحکام . (ناظم الاطباء). بطور اکید و استوار: اکیداً ممنوع .
-
باستیان
لغتنامه دهخدا
باستیان . (فرانسوی ، اِ) استحکام برآمده ٔ برج مانندی که در قلعه میسازند. (ناظم الاطباء).
-
تیرآهن
لغتنامه دهخدا
تیرآهن . [ هََ ] (اِمرکب ) ستونهائی از آهن که امروز بجای الوار و ستونهای چوبی در ساختمانها بکار برند استحکام بیشتر را.
-
بادیر
لغتنامه دهخدا
بادیر. (اِ) پادیر. بادیز. چوبی که در میان دیوار و بر پشت دیوار شکسته نهند. (آنندراج ). چوبی باشد که ازبرای استحکام بر پشت دیوار شکسته کشند تا نیفتد. (اوبهی ). چوبی که در میان دیوارها جهت استحکام نهند. (ناظم الاطباء). رجوع به پادیر و پادیز در همین لغت...
-
استحکامات
لغتنامه دهخدا
استحکامات . [ اِ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ استحکام . ابنیه ای از قبیل قلعه ها و برج ها که برای دفاع از شهر یا قصبه بنا کنند: استحکامات داخلیه . استحکامات خارجیه .
-
بی قوام
لغتنامه دهخدا
بی قوام . [ ق ِ / ق َ ] (ص مرکب ) (از: بی + قوام ) ناپایدار. بی ثبات . بی استحکام : پرهیز کن از کسی که نشناسددنیا و نعیم بی قوامش را. ناصرخسرو.رجوع به قوام شود.
-
تبلاد
لغتنامه دهخدا
تبلاد. [ ت َ ] (اِ) کناره ٔچوبی دیوار. (ناظم الاطباء). چوبی که برای استحکام دیوار گذارند. (لسان العجم شعوری ج 1 ص 274 ورق الف ).
-
تأکد
لغتنامه دهخدا
تأکد. [ ت َ ءَک ْ ک ُ ] (ع مص ) (از «وک د») استوار شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از منتهی الارب ) (از (قطر المحیط) (دهار) (زوزنی ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). اشتداد. استحکام . توثق . تؤکد. (از اقرب الموارد).
-
حصانت
لغتنامه دهخدا
حصانت . [ ح َ ن َ ] (ع اِمص ) حصافت . استواری . محکمی . استحکام . استوار شدن حصار و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ): و با عقل خود آن یک حصن بی حصانت را... (جهانگشای جوینی ). || پارسائی . (زمخشری ). پرهیزکار شدن . نهفته شدن زن . (تاج المصادر بیهقی ).