کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استثناء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استثناء
لغتنامه دهخدا
استثناء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بیرون کردن . (منتهی الارب ). بیرون کردن چیزی از حکم . (وطواط). بیرون کردن از مجموعه ای چیزی را. (غیاث ). از حکم عمومی بیرون کردن . محاشاة. (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). تحلل . (تاج المصادر بیهقی ). || در یمین کلمه ٔ...
-
واژههای مشابه
-
حرف استثناء
لغتنامه دهخدا
حرف استثناء. [ ح َ ف ِ اِ ت ِ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حروف استثنا شود.
-
حروف استثناء
لغتنامه دهخدا
حروف استثناء. [ ح ُ ف ِ اِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) درفارسی مگر، جز. و در عربی الا، لکن ، بل ، آمده است .
-
واژههای همآوا
-
استسناء
لغتنامه دهخدا
استسناء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بزرگ و بلند پنداشتن .
-
استصناع
لغتنامه دهخدا
استصناع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: الاستصناع ؛ هو استفعال من الصناعة و یعدی الی مفعولین و هو فی اللغة طلب العمل و فی الشرع بیع ما یصنعه الصانع عیناً فیطلب من الصانع العمل و العین جمیعاً فلو کان العین من المستصنع کان اجارة لا...
-
جستوجو در متن
-
محاشاة
لغتنامه دهخدا
محاشاة. [ م ُ ] (ع مص ) استثناء کردن . (تاج المصادر زوزنی ). استثناء کردن کسی را از جماعتی . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
مستثناة
لغتنامه دهخدا
مستثناة. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) مؤنث مستثنی که نعت مفعولی است از مصدر استثناء. ج ، مستثنیات . رجوع به مستثنی و استثناء شود.
-
محاشات
لغتنامه دهخدا
محاشات . [ م ُ ] (ع مص ) محاشاة. اخراج . استثناء. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). استثناء کردن . (از ناظم الاطباء). || باک داشتن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به محاشاة شود.
-
مستثنی
لغتنامه دهخدا
مستثنی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استثناء. استثناکننده و جداکننده . ج ، مستثنون و مستثنین . رجوع به استثنا شود.
-
بغیر
لغتنامه دهخدا
بغیر. [ ب ِ غ َ / غ ِ رِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) کلمه ٔ استثناء یعنی مگر، بدون و بجز و باستثناء. (ناظم الاطباء).
-
خط دور کسی کشیدن
لغتنامه دهخدا
خط دور کسی کشیدن . [ خ َ دَ / دُو رِ ک َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کسی را استثناء کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
بلااستثناء
لغتنامه دهخدا
بلااستثناء. [ ب ِ اِ ت ِ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + لا (نفی ) + استثناء) بلااستثنا. بدون استثناء. (فرهنگ فارسی معین ):الف «است » را تقریباً بلااستثنا در کتابت حذف می کند.(مقدمه ٔ قزوینی بر تاریخ جهانگشای جوینی ج 1 ص صا).