کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استبشاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استبشاع
لغتنامه دهخدا
استبشاع . [ اِ ت ِ] (ع مص ) بیمزه شمردن . (منتهی الارب ). ناخوش آمدن چیزی . (زوزنی ). ناخوش و بدمزه شمردن . بدطعم شمردن . ناخوش داشتن . ناخوش شمردن چیزی . (تاج المصادر بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
مستبشع
لغتنامه دهخدا
مستبشع. [ م ُ ت َ ش ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استبشاع . بشع و بی مزه شمرنده طعام را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به استبشاع شود.
-
ناخوش شمردن
لغتنامه دهخدا
ناخوش شمردن . [ خَش ْ / خُش ْ ش ِ / ش ُ م َ / م ُ دَ ] (مص مرکب ) استبشاع . (تاج المصادر بیهقی ). تقذر. استکراه . تطهم . (از منتهی الارب ). نپسندیدن . خوش نشمردن . خوش نداشتن .
-
ناخوش آمدن
لغتنامه دهخدا
ناخوش آمدن . [ خوَش ْ / خُش ْ م َ دَ ] (مص مرکب ) پسند نکردن . (ناظم الاطباء). خوش نیامدن . بد آمدن . خوش نداشتن . نپسندیدن . استبشاع . اعتناف .ناپسند افتادن . مقابل خوش آمدن . رجوع به خوش آمدن شود : افشین را سخت ناخوش و هول آید در چنین وقت آمدن من ن...