کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
استان البهقباذ الاوسط
لغتنامه دهخدا
استان البهقباذ الاوسط. [ اِنُل ْ ب ِ ق ُ ذِل ْ اَ س َ ] (اِخ ) کوره ایست در سواد بجانب غربی ، از طساسیج آن سُور است . (معجم البلدان ).
-
استان البهقباذ الاسفل
لغتنامه دهخدا
استان البهقباذالاسفل . [ اِ نُل ْ ب ِ ق ُ ذِل ْ اَ ف َ ] (اِخ ) یکی از کوره های سواد از جانب غربی و از قراء و طساسیج مشهور آن سَیْلحُون و نِستر است . (معجم البلدان ).
-
واژههای همآوا
-
آستان
لغتنامه دهخدا
آستان . (اِ) درگاه . درگه . آستانه . وصید. فِناء. سُدّه . کفش کن . جناب . عتبه . ساحت . حضرت . کریاس (بفارسی ). اُسکفه . گذرگاه . و آن قسمت پیشین خانه باشد پیوسته ٔ بدر : چو آن شیرپیکر علامت به بنددکند سجده بر آستانش دوپیکر. ناصرخسرو.کز ندیمان مجلس ا...
-
اسطان
لغتنامه دهخدا
اسطان . [ اَ ] (ع اِ) آوند رویین . (منتهی الارب ).
-
اسطان
لغتنامه دهخدا
اسطان . [ اُ ] (اِخ ) قلعه ای است مشهور از نواحی خلاط به ارمینیه . (معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
استانی
لغتنامه دهخدا
استانی . [ اُ ] (ص نسبی ) منسوب به یکی از چهار استان بغداد. رجوع به استان شود. و هبةاﷲ استانی بن عبدالصمد به یکی از آن چهار استان منسوب است . (از منتهی الارب ).
-
شادشاپور
لغتنامه دهخدا
شادشاپور. (اِخ ) (استان )یکی از دوازده استان اقلیم عراق : ابن خردادبه و قدامه که در قرن هشتم از اقلیم عراق سخن رانده اند گوینداین اقلیم دوازده ولایت دارد و هریک را استان گویند... این دوازده استان از حیث نهرهایی که آنها را مشروب میکردند و منابع آن نهر...
-
چرد
لغتنامه دهخدا
چرد. [ چ َ ] (اِ) آستان در خانه را گویند. (برهان ) (جهانگیری ). آستان در خانه . (ناظم الاطباء) : ابا پیل و از چند مردان مردکه جویند مر گنج را زیر چرد . حکیم زجاجی (از جهانگیری ).|| جائی که آستان در را بر آنجا نهند. (برهان ) (ناظم الاطباء).
-
احمدآباد
لغتنامه دهخدا
احمدآباد. [ اَ م َ ] (اِخ ) محلی است در استان نهم .
-
شاد فیروز
لغتنامه دهخدا
شاد فیروز. (اِخ ) (استان ) یکی از دوازده استان اقلیم عراق : ابن خرداد به و قدامه که در قرن هشتم از اقلیم عراق سخن رانده اند گویند این اقلیم دوازده ولایت دارد و هر یک را استان گویند... این دوازده استان از حیث نهرهایی که آنها را مشروب میکردند و منابع آ...
-
هفتان
لغتنامه دهخدا
هفتان . [ هََ ] (اِخ ) از قرای اصفهان . (معجم البلدان ). اکنون در استان اصفهان بدین نام دهی نیست .
-
درک
لغتنامه دهخدا
درک . [ دَ ] (اِخ ) نام قلعه ای از لواء و استان طوس یا قهستان . (از معجم البلدان ).
-
رامناگر
لغتنامه دهخدا
رامناگر. [ گ َ] (اِخ ) نام قصبه ای است در استان ونگپور در کشمیر. (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
نازلی
لغتنامه دهخدا
نازلی . (اِخ ) یکی از شهرهای ترکیه ، در استان ایدین واقع است و 21680 تن جمعیت دارد.