کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استاش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استاش
لغتنامه دهخدا
استاش . [ اُ ] (اِخ ) (سن ...) وی سربازی در سپاه طرایانوس (تراژان ) بود و در زمان ادریانوس بشهادت رسید. ذکران او 20 سپتامبر است .
-
واژههای مشابه
-
استاش د سن پیر
لغتنامه دهخدا
استاش د سن پیر. [ اُ دُ س َ ی ِ ] (اِخ ) رجوع به سن پیر (اُستاش دُ) شود.
-
جستوجو در متن
-
اوستاخی
لغتنامه دهخدا
اوستاخی . [ اُ ] (از فرانسوی ، ص نسبی ) در اصطلاح تشریح ، شیپور اوستاخی یا مجرای اوستاخی مجرایی در گوش آدمی که بحلق راه دارد. (ناظم الاطباء). اُستاش .
-
هست و استا
لغتنامه دهخدا
هست و استا. [ هََ ت ُ اَ ] (اِ مرکب ) جادوییها باشد. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ) : جادویها کند شگفت ، عجب هست و اَستاش زند و اُستا نیست .خسروی (از فرهنگ اسدی ص 19).
-
کاله
لغتنامه دهخدا
کاله . [ ل ِ ] (اِخ ) شهر ساحلی فرانسه حاکم نشین پادُکاله در ایالت بولونْی که 50048 تن سکنه دارد. کاله در سال 1347 م . پس از مقاومتی سخت به دست انگلیسیان افتاد ولی فداکاری استاش دو سن پیر و پنج بورژوای دیگر که متوسل به ادوارد سوم شدند سبب شد که شهر ن...
-
جادوئی
لغتنامه دهخدا
جادوئی . (حامص ) سحر و ساحری . (آنندراج ). سحر. جادوگری . عمل جادوگر. تُوَلَه . تِوَلَه .(منتهی الارب ). جِبت . طِب ّ. طُب ّ. طَب ّ. طُلاوة. طَلاوة. طِلاوة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) : جادوئیها کند شگفت و عجیب هست و استاش زند و استانیست . خسروی ....
-
گوش
لغتنامه دهخدا
گوش . (اِ) آلت شنوائی . عضوی که بدان عمل شنیدن انجام گیرد. معروف است ، و به عربی اُذُن گویند. (برهان ). اذن و آلت شنیدن در انسان و دیگر حیوانات و جزء خارجی مجرای سمع و حس سمع. (ناظم الاطباء). اوستا گئوشه ، پهلوی گوش ، پارسی باستان گئوشه ، هندی باستان...
-
زند
لغتنامه دهخدا
زند. [ زَ ] (اِخ ) نام کتابی است که ابراهیم زردشت دعوی می کرد که از آسمان برای من نازل شده است . تفسیر پازند و اوستا بود. (صحاح الفرس ،یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ( برهان ). کتابی است که زردشت دعوی می کرد که از حق تعالی نازل شده . (فرهنگ جهانگیری ) (غیا...
-
شگفت
لغتنامه دهخدا
شگفت . [ ش ِ گ ِ / گ ُ] (اِ) تعجب . تحیر. (ناظم الاطباء). تعجب . (برهان ). تعجب و حیرت است و با لفظ دیدن و بودن و داشتن مستعمل . (آنندراج ) : به شگفتم از آن دو کژدم تیزکه چرا لاله اش به جفت گرفت . خسروی .در آن خانه شد پهلوان از شگفت بسی پیش یزدان نیا...
-
زایدة
لغتنامه دهخدا
زایدة. [ ی ِ دَ ] (ع ص ، اِ) زائدة. مؤنث زاید (زائد). (المنجد) (فرهنگ نظام ). افزون . جمع،زواید. (دهار). و بدین معنی لغت عامه است در زیاده .مؤلف تاج العروس گوید: چونکه کسی را چیزی دهند و از او پرسند: آیا زیادة میخواهی ؟ و او پاسخ گوید: آری زیادة کن...
-
طب
لغتنامه دهخدا
طب . [ طِب ب ] (ع اِ) شهوت . خواهانی تن . || شأن . حال مرد. دَهر. خُوی . عادت . یقال : ماذاک بطبی ؛ ای بدهری و عادتی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || سحر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). جادوئی . (منتهی الارب ). || (مص ) علاج کردن . دارو کردن . علاج جسم و...