کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استارگان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استارگان
لغتنامه دهخدا
استارگان . [ اِ رَ / رِ ] (اِ) ج ِ اِستاره . نجوم . کواکب : اگر ز هیبت تو آتشی برافروزندبر آسمان بر، استارگان شوند شوی .منوچهری .
-
جستوجو در متن
-
شوی
لغتنامه دهخدا
شوی . [ ش َ وی ی ] (ع ص ) بریانی و یقال فی الاتباع : عَوی ّ شَوی ّ و کذا عَیی ّ شَیی ّ، مأخوذ من الشواء و هو الرذال . (منتهی الارب ). شَویّة. گوشت بریانی شده . (از اقرب الموارد). بریان : اگر ز هیبت تو آتشی برافروزندبر آسمان بر استارگان شوند شوی . من...
-
تو
لغتنامه دهخدا
تو. [ ت ُ ] (ضمیر) به عربی انت گویند و بمعنی خود هم آمده است که آن را خویش و خویشتن خوانند. (برهان ). ضمیر مفرد مخاطب که بعربی انت باشد و بمعنی خود و بمعنی ترانیز آمده . (آنندراج ). بمعنی خود و ترا نیز آمده . (غیاث اللغات ). کلمه ٔ اشاره به شخص مفرد ...