کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استئمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استئمان
لغتنامه دهخدا
استئمان . [ اِ ت ِءْ ] (ع مص ) رجوع به استیمان شود.
-
جستوجو در متن
-
مستأمن
لغتنامه دهخدا
مستأمن . [ م ُ ت َءْ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر استئمان . در امان درآمده . زینهار داده شده . رجوع به استئمان و استیمان شود. || آنکه در امان وی درآیند.
-
مستأمن
لغتنامه دهخدا
مستأمن . [ م ُ ت َءْ م ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استئمان . اعتمادکننده . (منتهی الارب ). || امین یابنده . (منتهی الارب ). امین به شمارآرنده کسی را. (اقرب الموارد). || زنهارخواهنده . (منتهی الارب ). امان خواهنده . (اقرب الموارد). زنهارخواه . زینها...
-
استیمان
لغتنامه دهخدا
استیمان . [ اِ ] (ع مص ) استئمان . امان خواستن . (زوزنی ). زنهار خواستن . از کسی زینهار خواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة) : از غایت اضطرار نه رعایت جانب اختیار را، در استیمان کوفتن گرفت . (جهانگشای جوینی ). و باستغفار و استیمان پیش آیند. (جه...