کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آسانی
لغتنامه دهخدا
آسانی . (حامص ) (از پهلوی آسانیه ، استراحت . آسایش . آشتی . صلح ) یُسر. سهولت . خواری . کسه . خلاف دشواری ، دشخواری ، سختی و صعوبت : ایزدتعالی ... مدت ملوک طوایف بپایان آورده بود تا اردشیر را آن بدان آسانی برفت . (تاریخ بیهقی ).چون خداوند متعال ... ب...
-
تن آسانی
لغتنامه دهخدا
تن آسانی . [ ت َ ] (حامص مرکب ) آسودگی . آسایش تن . فراغت . رفاه . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). تناسانی و تناسائی ، نوازش و آسایش بدنی . (ناظم الاطباء). راحت و آرام . (غیاث اللغات ) : از او بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی به تیمار جهان دل را چرا باید ک...
-
واژههای همآوا
-
عسانی
لغتنامه دهخدا
عسانی . [ ع ُ ] (ص نسبی ) منسوب به عسان ، که آن بطنی است از صدف ، و از آنها است دحین و ربیعة دو فرزند عسان که هر کدام از آنها به «عسانی » ملقب شده اند. (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
-
آسانی
لغتنامه دهخدا
آسانی . (حامص ) (از پهلوی آسانیه ، استراحت . آسایش . آشتی . صلح ) یُسر. سهولت . خواری . کسه . خلاف دشواری ، دشخواری ، سختی و صعوبت : ایزدتعالی ... مدت ملوک طوایف بپایان آورده بود تا اردشیر را آن بدان آسانی برفت . (تاریخ بیهقی ).چون خداوند متعال ... ب...
-
جستوجو در متن
-
مساهل
لغتنامه دهخدا
مساهل . [ م ُ هَِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدرمساهلة. آسانی کننده . (آنندراج ). سهل انگار و آسانی کننده . (ناظم الاطباء). آسان گیر. رجوع به مساهلة شود.
-
یسراً
لغتنامه دهخدا
یسراً. [ ی َ س َ رَن ْ ] (ع ق ) به آسانی و به سهولت . (از ناظم الاطباء).
-
یسرة
لغتنامه دهخدا
یسرة. [ ی ُ رَ ] (ع اِمص ) آسانی و بهره مندی . (ناظم الاطباء).
-
کواسیمه
لغتنامه دهخدا
کواسیمه . [ ک ُ م َ / م ِ ] (ص ) کواسمه است که سهل و آسان باشد. (آنندراج ). سهل و آسان . (ناظم الاطباء). و رجوع به کواسمه شود. || (اِ) آسانی . (برهان قاطع). سهولت و آسانی و عدم دشواری . (ناظم الاطباء).
-
تورتیز
لغتنامه دهخدا
تورتیز. (اِ) نفقه کردن مال را گویند به آسانی در امور حسنه ٔ جمیله و آن را به عربی کفاف خوانند. (برهان ) (آنندراج ). کفاف و نفقه ٔ مال به آسانی در امور حسنه ٔ جمیله و آسایش . (ناظم الاطباء).
-
انسراط
لغتنامه دهخدا
انسراط. [ اِ س ِ ] (ع مص )به آسانی فروشدن در گلو، یقال انسرط فی حلقه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به آسانی فروشدن چنانکه لقمه در گلو. (از اقرب الموارد).
-
بدبده
لغتنامه دهخدا
بدبده . [ ب َ ب ِ دِه ْ ] (ص مرکب ) در تداول عامه ٔکسی که وامهای خود را به آسانی نپردازد. آن که مال قرض گرفته را به آسانی ادا نکند. بدمعامله . غریم سوء.بل ّ. مقابل خوش حساب ، خوش معامله . (یادداشت مؤلف ).
-
گرفته سخن
لغتنامه دهخدا
گرفته سخن . [ گ ِ رِ ت َ / ت ِ س ُخ َ ] (ص مرکب ) آنکه سخن او به آسانی نتوان دانست .
-
زودگشای
لغتنامه دهخدا
زودگشای . [ گ ُ ] (نف مرکب ) آنچه زود بگشاید مانند قفل و امثال آن . (آنندراج ). قفلی که بسهولت و آسانی گشاده گردد. (ناظم الاطباء).