کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اساعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اساعة
لغتنامه دهخدا
اساعة. [ اِ ع َ ] (ع مص ) اِسْواع . مهمل گذاشتن ستور را. (منتهی الارب ).ضایع کردن ستور را. (از منتهی الارب ). فروگذاشتن چهارپای . (تاج المصادر بیهقی ). بی تیمار گذاشتن ، چنانکه اشتران خود را بر سر خود گذاشتن و رها کردن . || ساعتی در ساعت دیگر آمدن ، ...
-
واژههای همآوا
-
اثاءة
لغتنامه دهخدا
اثاءة. [ اِ ءَ ] (ع مص ) تیر زدن . (منتهی الارب ). انداختن تیر و مثل آن .
-
اساءة
لغتنامه دهخدا
اساءة. [ اِ ءَ ] (ع مص )اِسائه . اِسائت . بدی کردن با. (منتهی الارب ) (صراح ).بدی ، مقابل احسان و نیکی : اساءة اَدَب : چه اسائت ز من آمد که بدین تشنه دلی بسوی مشرب احسان شدنم نگذارند. خاقانی .|| گمان بد بردن به کسی . (تاج المصادر بیهقی ): اساءة ظن . ...
-
اسعاط
لغتنامه دهخدا
اسعاط. [ اِ ] (ع مص ) دارو در بینی ریختن . دارو به بینی واکردن . (تاج المصادر بیهقی ). دارو به بینی فروبردن . (زوزنی ). سَعوط در بینی کردن . دارو ریختن در بینی . (منتهی الارب ) : اسعطه الدواء. || مبالغه کردن در تفهیم علمی . || نیزه بر بینی زدن و بعضی...
-
اصعاط
لغتنامه دهخدا
اصعاط. [ اِ ] (ع مص ) دارو به بینی ریختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). لغتی است در اسعاط. رجوع به اسعاط شود. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
اسواع
لغتنامه دهخدا
اسواع . [ اِس ْ ] (ع مص ) درآمدن از ساعتی بساعت دیگر، یا پس ماندن یک ساعت : اَسْوَع َ و اساع ؛ ای انتقل من ساعة الی ساعة، او تأخّر ساعة. || مذی انداختن مرد بعد انتشار نره . || گذاشتن خر نره ٔ خود را. (منتهی الارب ). رجوع به اساعة شود.
-
پس ماندن
لغتنامه دهخدا
پس ماندن . [ پ َ دَ ] (مص مرکب ) سپس ماندن . عقب ماندن . بدنبال افتادن . دیری کردن . (منتهی الارب در لفظ تقاعس ). تَقاعس . تأخر. اِلیاء. صری . اِساعة؛ یکساعت پس ماندن . اسرق عنهم ؛ پس ماند از آنها. خدر؛ پس ماندن آهو از گله . طَزَع الجندی ؛ پس ماند ل...
-
حین
لغتنامه دهخدا
حین . (ع مص ) نزدیک گشتن وقت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || رسیدن وقت . (منتهی الارب ). رسیدن وقت نماز. (ناظم الاطباء). || خشک گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به حَین شود. || (اِ) روزگار. (منتهی الارب ). || هنگام . (مهذب الاسماء) (م...