کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ازهری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
علی ازهری
لغتنامه دهخدا
علی ازهری . [ ع َ ی ِ اَ هََ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن علی نطوبسی قاهری ازهری ضریر مالکی سنهوری ، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی سنهوری شود.
-
علی ازهری
لغتنامه دهخدا
علی ازهری . [ ع َ ی ِ اَ هََ ] (اِخ ) ابن عبدالقادر حسنی شامی قاهری ازهری شافعی ، مشهور به سیدفرضی و ملقّب به نورالدین . رجوع به علی فرضی شود.
-
علی ازهری
لغتنامه دهخدا
علی ازهری . [ ع َ ی ِ اَ هََ ] (اِخ ) رجوع به علی صقر شود.
-
علی ازهری
لغتنامه دهخدا
علی ازهری .[ ع َ ی ِ اَ هََ ] (اِخ ) ابن علی بن علی بن علی بن مطاوع عزیزی مصری ازهری شافعی . رجوع به علی عزیزی شود.
-
استیر ازهری
لغتنامه دهخدا
استیر ازهری . [ ] (اِخ ) (بانو...) او راست : خطاب فی الرجل ، طبع بیروت 1896 م . (معجم المطبوعات ).
-
حسین ازهری
لغتنامه دهخدا
حسین ازهری . [ ح ُ س َ ن ِ اَ هََ ] (اِخ ) ابن ابراهیم مصری . متوفی 1306 هَ . ق . او راست : ملحة الاعراب . (هدیة العارفین ج 1 ص 330).
-
جمال الدین ازهری
لغتنامه دهخدا
جمال الدین ازهری . [ ج َ لُدْ دی ن ِ اَ هََ ] (اِخ ) مروزی . عوفی در باره ٔ وی گوید: ماه جاه او ازهر بود و خورشید فضل او انور، امیر سریر فطنت و معیار دینار حکمت و نظم با نظام او در غایت ذوق و جزالت و نهایت رقت و سلاست و در قصیده ای او را امتحان کردند...
-
واژههای همآوا
-
اظهری
لغتنامه دهخدا
اظهری . [ اَ هََ ] (اِخ ) او را ساقی نامه است . صاحب کشف الظنون نام وی را آورده و گفته است ساقی نامه ٔ او در 129 بیت است . (از الذریعه ج 12 ص 103).
-
اظهری
لغتنامه دهخدا
اظهری . [ اَ هََ ] (ص نسبی ) منسوب به اظهر و اغلب تخلص شاعران یا نام خانوادگی است . رجوع به اظهر شود.
-
اظهری
لغتنامه دهخدا
اظهری . [ اَ هََ] (اِخ ) صاحب الذریعه در ذیل دیوان اظهری قهپایه ای اصفهانی می نویسد وی کاتب بود و سرانجام به دیوانگی دچار شد و آنگاه پای وی را در گلاب شستند و در همانجا بخواب فرورفت و درگذشت . (از الذریعه قسم اول از ج 9). و نصرآبادی آرد: در اوایل گیو...
-
اظهری
لغتنامه دهخدا
اظهری . [ اَ هََ] (اِخ ) صاحب الذریعه در ذیل دیوان اظهری موصلی دهلوی آرد: نام او حیدرعلی و از نزدیکان ملامظهر کشمیری بود. پدر وی از موصل به دهلی رفت و اظهری در دهلی به جهان آمد و در آنجا پرورش یافت . او را مطایباتی است با ملاشیدا. وی بسال 1044 هَ . ق...
-
جستوجو در متن
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن طلحه ازهری هروی . رجوع به ابومنصور ازهری و ازهری ... شود.
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [اَ م َ ] (اِخ ) محمد ازهری . رجوع به ازهری ... شود.
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن احمد... رجوع به ابومنصور ازهری و نیز ازهری شود.